گنجور

غزل شمارهٔ ۲۳۲

آنان که در محبت او سنگ می‌خورند
خون را به جای بادهٔ گل‌رنگ می‌خورند
من تنگ‌دل ز رشک گروهی که در خیال
تنگ شکر از آن دهن تنگ می‌خورند
قومی که خشت میکده بالین نموده‌اند
باور مکن که حسرت اورنگ می‌خورند
زاهد شبی به حلقهٔ مستان گذار کن
تا بنگری که می به چه آهنگ می‌خورند
گل های سرفکندهٔ این باغ روز و شب
اندوه و آن دو سنبل شب رنگ می‌خورند
من خون دل به ناله خورم زان که اهل ذوق
می را به نغمه‌های خوش چنگ می‌خورند
نامم به ننگ در همه شهر شهره شد
کم نام آن کسان که غم ننگ می‌خورند
من خورده‌ام ز ناوک مژگان کودکی
زخمی که پر دلان به صف جنگ می‌خورند
مردم به دور نرگس مستش فروغیا
در عین حیرتم که چرا بنگ می‌خورند

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آنان که در محبت او سنگ می‌خورند
خون را به جای بادهٔ گل‌رنگ می‌خورند
هوش مصنوعی: افرادی که به خاطر عشق او رنج می‌برند، به جای نوشیدن شراب گلابی، خون را می‌نوشند.
من تنگ‌دل ز رشک گروهی که در خیال
تنگ شکر از آن دهن تنگ می‌خورند
هوش مصنوعی: من به خاطر حسادت و دلتنگی به گروهی که در خیال‌شان همیشه شیرینی و لذت را تجربه می‌کنند، دلگیر و ناراحت هستم.
قومی که خشت میکده بالین نموده‌اند
باور مکن که حسرت اورنگ می‌خورند
هوش مصنوعی: قوم‌هایی که برای خوابگاه خود از خشت‌های میکده استفاده کرده‌اند، نباید باور کنی که در حسرت تخت و تاج و قدرت می‌سوزند.
زاهد شبی به حلقهٔ مستان گذار کن
تا بنگری که می به چه آهنگ می‌خورند
هوش مصنوعی: ای زاهد، یک شب به جمع مستان بپیوند و تماشا کن که چگونه با چه شوقی مشغول نوشیدن می‌شوند.
گل های سرفکندهٔ این باغ روز و شب
اندوه و آن دو سنبل شب رنگ می‌خورند
هوش مصنوعی: گل‌های این باغ که سرشان را پایین انداخته‌اند، همیشه در اندوه به سر می‌برند و آن دو سنبل با رنگ شب نیز در غم و ناراحتی به سر می‌برند.
من خون دل به ناله خورم زان که اهل ذوق
می را به نغمه‌های خوش چنگ می‌خورند
هوش مصنوعی: من از درد و رنجی که دارم با ناله‌هایی سر می‌زنم، زیرا اهل ذوق و هنر، به خاطر لذت و زیبایی، شوق و خوشحالی را با نواهای دل‌انگیز تجربه می‌کنند.
نامم به ننگ در همه شهر شهره شد
کم نام آن کسان که غم ننگ می‌خورند
هوش مصنوعی: نامم در همه‌جا به بدی شناخته شده است، اما برخی از افراد هستند که از ننگ و خجالت خود احساس شرم می‌کنند.
من خورده‌ام ز ناوک مژگان کودکی
زخمی که پر دلان به صف جنگ می‌خورند
هوش مصنوعی: در دوران کودکی، به خاطر نگاه نافذ و ابروهای زیبا و پر لطف، دلم جریحه‌دار شده است. این دل شکسته مانند دل دلیران است که در میدان جنگ با شجاعت می‌جنگند.
مردم به دور نرگس مستش فروغیا
در عین حیرتم که چرا بنگ می‌خورند
هوش مصنوعی: مردم به دور نرگس زیبا جمع شده‌اند و من در حیرتم که چرا اینقدر شاد و سرمست هستند و به نوشیدنی روی آورده‌اند.

حاشیه ها

1398/10/03 19:01

اندوه آن دو سنبل شبرنگ می خورند---
گمنام آن کسان که غم ننگ می خورند---
درست است