غزل شمارهٔ ۲۲
وقت مردن پا نهاد آن شمع بالین مرا
تا به خرسندی ستاند جان غمگین مرا
دوش بوسیدم لب شکرفشانش را به خواب
کاش بیداری نبود این خواب شیرین مرا
خون آهوی حرم را در حرم خواهند ریخت
محرمان بینند اگر آهوی مشکین مرا
برکند از باغ بیخ نسترن را بی خلاف
گر ببیند باغبان آن شاخ نسرین مرا
چشم بد زان ترک یغمایی خدایا دور کن
کز نگاهی کرد تاراج دل و دین مرا
مصلحت این است کز رویش نپوشم چشم شوق
کز جهان پوشید چشم مصلحت بین مرا
گفتم از کار دل خود عقده کی خواهم گشود
گفت وقتی میگشایی زلف پرچین مرا
گفتم آیا نخل امیدم به بر خواهد رسید
گفت اگر در بر بگیری سرو سیمین مرا
گفت از خون فروغی دامنی آلوده کن
گفت باید بوسه زد دست نگارین مرا
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
وقت مردن پا نهاد آن شمع بالین مرا
تا به خرسندی ستاند جان غمگین مرا
هوش مصنوعی: زمانی که به آخر زندگیام نزدیک شدم، آن شمعی که نزدیکم بود به من نزدیک شد تا با حضورش روح غمگینم را آرام کند و از من دلجویی کند.
دوش بوسیدم لب شکرفشانش را به خواب
کاش بیداری نبود این خواب شیرین مرا
هوش مصنوعی: شب گذشته لبهای شیرینش را بوسیدم و آرزو کردم که ای کاش بیدار نمیشدم تا این خواب دلپذیر ادامه داشته باشد.
خون آهوی حرم را در حرم خواهند ریخت
محرمان بینند اگر آهوی مشکین مرا
هوش مصنوعی: اگر آهوهای حرم را در حرم بکشند، تنها خود محرمان و آشنایان این صحنه را خواهند دید، در حالی که آهوئی که بوی مشک میدهد، تنها مال من است.
برکند از باغ بیخ نسترن را بی خلاف
گر ببیند باغبان آن شاخ نسرین مرا
هوش مصنوعی: اگر باغبان بیافتد که شاخه نسترن در باغ وجود ندارد، بدون شک آن را از ریشه میکند، حتی اگر من هم در آن باغ باشم.
چشم بد زان ترک یغمایی خدایا دور کن
کز نگاهی کرد تاراج دل و دین مرا
هوش مصنوعی: خدایا، چشم بد آن یاغی ترک را از من دور کن، چرا که با یک نگاه، دل و ایمانم را به تاراج برد.
مصلحت این است کز رویش نپوشم چشم شوق
کز جهان پوشید چشم مصلحت بین مرا
هوش مصنوعی: خوب است که من به عشق او نگاه نکنم، زیرا از دیدن او در جهان بهتر است که به مصلحت فکر کنم.
گفتم از کار دل خود عقده کی خواهم گشود
گفت وقتی میگشایی زلف پرچین مرا
هوش مصنوعی: گفتم چه زمانی از دلخوشیها و مسائل خود صحبت میکنم، او پاسخ داد که زمانی این کار را انجام میدهی که موهای پیچ در پیچ من را باز کنی.
گفتم آیا نخل امیدم به بر خواهد رسید
گفت اگر در بر بگیری سرو سیمین مرا
هوش مصنوعی: گفتم آیا میتوانم امیدم را به دست بیاورم؟ او گفت اگر تو سرو زیبای مرا در آغوش بگیری، به امیدت خواهی رسید.
گفت از خون فروغی دامنی آلوده کن
گفت باید بوسه زد دست نگارین مرا
هوش مصنوعی: گفت اگر میخواهی عشق را تجربه کنی، باید دست زیبای من را بوسه بزنی، حتی اگر به خاطر این کار دلت لکهدار شود.
حاشیه ها
1393/07/26 21:09
محمد
مصراع اول بیت آخر، گفت درست است یا گفتم؟