گنجور

غزل شمارهٔ ۲۱۶

تا به دل خورده‌ام از عشق گلی خاری چند
باز گردیده به رویم در گل‌زاری چند
دست همت به سر زلف بلندی زده‌ام
که به هر تار وی افتاده گرفتاری چند
تا مرا دیده بر آن نرگس بیمار افتاد
هر سر مو شدم آمادهٔ آزاری چند
مست خواب سحر از بهر همین شد چشمش
که به گوشش نرسد نالهٔ بیداری چند
ای که هر گوشه مسیحا نفسی خستهٔ تست
چند غفلت کنی از حالت بیماری چند
بهتر آن است که از درد تو بسپارم جان
که به جان آمدم از رنج پرستاری چند
پس چرا در طلبت کار من از کار گذشت
گر نه هر عضو مرا با تو بود کاری چند
آه اگر بر سر سودای تو سودی نکنم
زان که رسوا شده‌ام بر سر بازاری چند
مست هشیار ندیده‌ست کسی جز چشمت
خاصه وقتی که شود رهزن هشیاری چند
کس به سر منزل مقصود فروغی نرسد
تا نیفتد ز پی قافله‌ساری چند

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا به دل خورده‌ام از عشق گلی خاری چند
باز گردیده به رویم در گل‌زاری چند
هوش مصنوعی: از زمانی که به عشق گلی دل باختم، تعدادی خار به دلم آمده و به همین خاطر در میان باغچۀ گل‌ها، غمگین و زخم‌خورده به نظر می‌رسم.
دست همت به سر زلف بلندی زده‌ام
که به هر تار وی افتاده گرفتاری چند
هوش مصنوعی: من به سر زلف بلندی دست زده‌ام و هر کدام از تارهای آن مرا به گرفتاری‌هایی کشانده است.
تا مرا دیده بر آن نرگس بیمار افتاد
هر سر مو شدم آمادهٔ آزاری چند
هوش مصنوعی: هر بار که به چشمان آن نرگس بیمار می‌نگرم، هر تار موی من آمادهٔ تحمل درد و رنجی است که پیش روی من است.
مست خواب سحر از بهر همین شد چشمش
که به گوشش نرسد نالهٔ بیداری چند
هوش مصنوعی: چشمش به خاطر مستی خواب صبح، دیگر نمی‌تواند صدای نالهٔ بیداری را بشنود.
ای که هر گوشه مسیحا نفسی خستهٔ تست
چند غفلت کنی از حالت بیماری چند
هوش مصنوعی: ای کسی که در هر گوشه، روح‌نفس لمس شده‌ای وجود دارد، چرا اینقدر از حال و وضعیت بیماریت غافل هستی و بی‌توجهی می‌کنی؟
بهتر آن است که از درد تو بسپارم جان
که به جان آمدم از رنج پرستاری چند
هوش مصنوعی: بهتر است که جانم را به خاطر درد تو فدای تو کنم، زیرا به خاطر پرستاری و رنجی که تحمل کرده‌ام، دیگر تاب این سختی را ندارم.
پس چرا در طلبت کار من از کار گذشت
گر نه هر عضو مرا با تو بود کاری چند
هوش مصنوعی: چرا برای رسیدن به تو آنقدر در تلاش بودم که همه چیز از دستم رفت؟ اگر نه، هر یک از اعضای بدنم با تو کارهای زیادی داشتند.
آه اگر بر سر سودای تو سودی نکنم
زان که رسوا شده‌ام بر سر بازاری چند
هوش مصنوعی: اوه، اگر نتوانم به خاطر عشق تو کاری انجام دهم، چون در دید دیگران رسوا شده‌ام و در میان جمعی به چشم می‌آیم.
مست هشیار ندیده‌ست کسی جز چشمت
خاصه وقتی که شود رهزن هشیاری چند
هوش مصنوعی: هیچ‌کس جز چشمان تو چنین مست و هشیار را ندیده است، به‌ویژه زمانی که هشیاری را برای لحظه‌ای از دست می‌دهد.
کس به سر منزل مقصود فروغی نرسد
تا نیفتد ز پی قافله‌ساری چند
هوش مصنوعی: هیچ‌کس به هدف نهایی خود نمی‌رسد، مگر این که به دنبال تلاش و کوشش جمعی از دیگران باشد.

حاشیه ها

1395/02/04 12:05
محمد علی غلامی

در بیت اخر قافله سالاری چند با وزن بیت صحیح می باشد نه قافله سار!