غزل شمارهٔ ۲۱۵
مستان بزم عشق شرابی نداشتند
در عین بی خودی می نابی نداشتند
هرگز به غیر خون دل و پارهٔ جگر
شوریدگان شراب و کبابی نداشتند
قربان قاتلی که شهیدان عشق او
جز آب تیغ حسرت آبی نداشتند
با قاتل از غرور ندارد سر حساب
با کشتگان عشق حسابی نداشتند
قومی به فیض پیر خرابات کی رسند
کز جام باده حال خرابی نداشتند
آنان که داغ و درد تو بردند زیر خاک
خوف جحیم و بیم عذابی نداشتند
تمکین حسن بین که به کوی تو اهل عشق
بعد از سؤال چشم جوابی نداشتند
ز آشفتگی به حلقهٔ جمعی رسیدهام
کز حلقههای زلف تو تابی نداشتند
تا چشم بند مردم صاحب نظر شدی
شب ها ز سحر چشم تو خوابی نداشتند
در مکتب محبت آن مه فروغیا
الا کتاب مهر کتابی نداشتند
غزل شمارهٔ ۲۱۴: می فروشان آن چه از صهبای گلگون کردهاندغزل شمارهٔ ۲۱۶: تا به دل خوردهام از عشق گلی خاری چند
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مستان بزم عشق شرابی نداشتند
در عین بی خودی می نابی نداشتند
هوش مصنوعی: در میهمانی عشق، عاشقان هیچ گونه شرابی نداشتند و در حالی که بیخود و نشئه بودند، زیبایی را هم در اختیار نداشتند.
هرگز به غیر خون دل و پارهٔ جگر
شوریدگان شراب و کبابی نداشتند
هوش مصنوعی: هرگز کسی که دلی داغ و پارهجگر دارد، به غیر از غم و درد و عشق، چیز دیگری را همچون شراب و کباب نچشیده است.
قربان قاتلی که شهیدان عشق او
جز آب تیغ حسرت آبی نداشتند
هوش مصنوعی: من به این قاتل ارادت میورزم که عشق او برای شهیدان تنها خاطراتی از حسرت را به جا گذاشته و هیچ چیز دیگری نصیبشان نکرده است.
با قاتل از غرور ندارد سر حساب
با کشتگان عشق حسابی نداشتند
هوش مصنوعی: این ابیات به این معناست که فردی که به عشق مبتلا شده، با کسی که او را به دردسر انداخته یا به او آسیب رسانده، احساس غرور و برتری نمیکند. همچنین، با افرادی که در عشق آسیب دیده یا برای عشق جان خود را از دست دادهاند، حقی از درگیری و حساب و کتاب ندارد. در واقع، در دنیای عشق، احساسات و اتفاقات به گونهای است که افراد با هم در ارتباط هستند و هیچگونه برتری یا حساب و کتاب در این زمینه وجود ندارد.
قومی به فیض پیر خرابات کی رسند
کز جام باده حال خرابی نداشتند
هوش مصنوعی: گروهی از مردم چه زمانی به فیض و نعمت حالتی شبیه به دیوانگی و شوریدگی میرسند که حتی از شراب هم حال خوبی نداشته باشند؟
آنان که داغ و درد تو بردند زیر خاک
خوف جحیم و بیم عذابی نداشتند
هوش مصنوعی: افرادی که در اثر درد و رنج تو به خاک سپرده شدند، از ترس آتش جهنم و عذاب در امان بودند و نگران نبودند.
تمکین حسن بین که به کوی تو اهل عشق
بعد از سؤال چشم جوابی نداشتند
هوش مصنوعی: حسن، زیبایی و جاذبهات باعث میشود که حتی عاشقان در کوی تو پس از پرسش، نتوانند جوابی پیدا کنند.
ز آشفتگی به حلقهٔ جمعی رسیدهام
کز حلقههای زلف تو تابی نداشتند
هوش مصنوعی: به خاطر شرایط آشفتهای که دارم، به دور جمعی پیوستهام که پیش از این نتوانسته بودند تاب و تحمل زیباییهای زلف تو را داشته باشند.
تا چشم بند مردم صاحب نظر شدی
شب ها ز سحر چشم تو خوابی نداشتند
هوش مصنوعی: تا وقتی که چشمان تو در دنیای نظر و قضاوت به خواب رفته بودند، مردم شبها از نور سحر و زیبایی تو بیخبر بودند و خوابشان نمیبرد.
در مکتب محبت آن مه فروغیا
الا کتاب مهر کتابی نداشتند
هوش مصنوعی: در مکتب عشق، تنها منبع نور و روشنی، مهر و محبت است و کسی جز آن، کتابی برای هدایت و آگاهی نداشت.
حاشیه ها
1394/11/10 00:02
مصطفی داداشی
سلام. ابتدای مصرع اول و دوم در بیت چهارم به جای "با" باید "یا" قرار بگیرد.
1398/10/02 18:01
با عرض ادب خدمت م-داداشی---بیت چهارم پیشنهاد ایشان درست است

فروغی بسطامی