گنجور

غزل شمارهٔ ۲۰۶

زان غنچه‌دهان دلم به تنگ آمد
وز دیده سرشک لاله رنگ آمد
هر گوشه که گوش دادم از عشقش
آواز نی و نوای چنگ آمد
بس چنگ زدم به دامن پاکان
تا دامن پاک او به چنگ آمد
از خانهٔ آن کمان ابرو بود
تیری که به سینه بی‌درنگ آمد
آهم به دلش نکرد تاثیری
فریاد که تیر من به سنگ آمد
ساقی به مذاقم از ازل کرده
شهدی که مقابل شرنگ آمد
چشمش پی صید دل مهیا شد
آهو به گرفتن پلنگ آمد
جز عاشق پاک دیده نشناسد
یاری که به صد هزار رنگ آمد
بازیچهٔ آن بت شکر لب شد
هر مغبچه‌ای که از فرنگ آمد
من بندهٔ خواجه‌ای که در معنی
آسوده ز قید صلح و جنگ آمد
تا میکده مسکن فروغی شد
فارغ ز خیال نام و ننگ آمد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زان غنچه‌دهان دلم به تنگ آمد
وز دیده سرشک لاله رنگ آمد
هوش مصنوعی: از زیبایی دهان آن غنچه دل من به تنگ آمد و اشک‌هایم مانند رنگ لاله از چشمانم سرازیر شد.
هر گوشه که گوش دادم از عشقش
آواز نی و نوای چنگ آمد
هوش مصنوعی: هرجا که گوش سپردم، صدای عشق او به گوشم رسید و نغمه‌های دل‌انگیز شنیدم.
بس چنگ زدم به دامن پاکان
تا دامن پاک او به چنگ آمد
هوش مصنوعی: من بارها و بارها تلاش کردم به انسان‌های پاک و نیکو نزدیک شوم، تا در نهایت بتوانم به همراهی و خوشبختی یکی از آن‌ها دست پیدا کنم.
از خانهٔ آن کمان ابرو بود
تیری که به سینه بی‌درنگ آمد
هوش مصنوعی: از منزل آن کمان ابرو، تیر عشقی به سینه‌ام نشسته که بدون هیچ معطلی به من رسیده است.
آهم به دلش نکرد تاثیری
فریاد که تیر من به سنگ آمد
هوش مصنوعی: آه و ناله‌ام نتوانست در دلش اثر بگذارد، مانند این بود که تیرم به سنگ خورده و به هدف نرسیده است.
ساقی به مذاقم از ازل کرده
شهدی که مقابل شرنگ آمد
هوش مصنوعی: ساقی از ابتدا به ذائقه‌ام عسل خوشمزه‌ای داده که طعم تلخ را در مقابلش بی‌ارزش کرده است.
چشمش پی صید دل مهیا شد
آهو به گرفتن پلنگ آمد
هوش مصنوعی: چشمان او آماده شکار دل شده‌اند، و آهو برای گرفتن پلنگ به تکاپو افتاده است.
جز عاشق پاک دیده نشناسد
یاری که به صد هزار رنگ آمد
هوش مصنوعی: فقط کسی که عاشق و پاکدل است، کسی را که به هزار رنگ و شخصیت مختلف آمده است، نمی‌شناسد.
بازیچهٔ آن بت شکر لب شد
هر مغبچه‌ای که از فرنگ آمد
هوش مصنوعی: هر دختر جوانی که به ایران از فرنگ برمی‌گردد، به مانند اسباب بازی برای آن معشوق زیبا و دلربا می‌شود.
من بندهٔ خواجه‌ای که در معنی
آسوده ز قید صلح و جنگ آمد
هوش مصنوعی: من وابسته و خدمتگذار کسی هستم که در حقیقت، از نگرانی‌های نبرد و صلح آزاد است و در آرامش به سر می‌برد.
تا میکده مسکن فروغی شد
فارغ ز خیال نام و ننگ آمد
هوش مصنوعی: تا وقتی که میکده به مکانی برای آرامش و بهره‌مندی از شادی تبدیل شد، از دغدغه‌های نام و ننگ رها شده‌ایم.