گنجور

غزل شمارهٔ ۲۰۵

کو جوانی که ز سودای غمت پیر نشد
کو وجودی که ز جان در طلبت سیر نشد
مالکی نیست که در عهد تو مملوک نگشت
کشوری نیست که در دست تو تسخیر نشد
خاطری شاد از آن کوی شکرخند نشد
گرهی باز از آن جعد گره گیر نشد
حلق ما لایق آن حلقهٔ فتراک نگشت
خون ما قابل آن قبضهٔ شمشیر نشد
بخت برگشتهٔ من بین که ز مژگان کجش
هدف سینه‌ام آماجگه تیر نشد
تا کنون صورتی از پرده نیامد بیرون
که ز معنی رخش صورت تصویر نشد
تا ز مجموعهٔ زلف تو پریشان نشدم
مو به مو خواب پریشانم تعبیر نشد
هیچ دیوانه ز سر حلقهٔ عشاق نخاست
کز خم سلسله‌ات بستهٔ زنجیر نشد
من از آن روز که بیچارهٔ عشق تو شدم
چارهٔ کار من از نالهٔ شب گیر نشد
اثر از نالهٔ شب گیر مجو در ره عشق
که ز صدناله یکی صاحب تاثیر نشد
سالک آن نیست که صد گونه ملامت نکشد
عارف آن نیست که صد مرتبه تکفیر نشد
در همه عالم ایجاد فروغی کس نیست
که دلش رنجه ز سر پنجهٔ تقدیر نشد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کو جوانی که ز سودای غمت پیر نشد
کو وجودی که ز جان در طلبت سیر نشد
هوش مصنوعی: آیا کسی را می‌شناسی که از غم تو کهنسال نشده باشد؟ آیا کسی وجود دارد که از عشق تو سیر نشده باشد؟
مالکی نیست که در عهد تو مملوک نگشت
کشوری نیست که در دست تو تسخیر نشد
هوش مصنوعی: در زمان تو، هیچ صاحب قدرتی نیست که کشورها را تحت تسلط خود در نیاورد و هیچ سرزمینی نیست که به تسخیر تو درنیامده باشد.
خاطری شاد از آن کوی شکرخند نشد
گرهی باز از آن جعد گره گیر نشد
هوش مصنوعی: هیچ خوشحالی از آن محله‌ی شیرین‌زبانی به دست نیامد و هیچ مشکلی نیز از آن موهای پیچیده حل نشد.
حلق ما لایق آن حلقهٔ فتراک نگشت
خون ما قابل آن قبضهٔ شمشیر نشد
هوش مصنوعی: ما که لایق و شایسته‌ی آن زنجیر نبودیم و خون ما توانایی آن را نداشت که در قبضه‌ی شمشیر قرار گیرد.
بخت برگشتهٔ من بین که ز مژگان کجش
هدف سینه‌ام آماجگه تیر نشد
هوش مصنوعی: بخت بدشانس من را ببین که تیر نگاهش به سینه‌ام اصابت نکرد.
تا کنون صورتی از پرده نیامد بیرون
که ز معنی رخش صورت تصویر نشد
هوش مصنوعی: تا به حال هیچ تصویری از پرده بیرون نیامده است که توانسته باشد جمال او را به طور کامل نشان دهد.
تا ز مجموعهٔ زلف تو پریشان نشدم
مو به مو خواب پریشانم تعبیر نشد
هوش مصنوعی: تا زمانی که از زلف‌های تو درهم و برهم نشده‌ام، خواب‌های آشفته‌ام تعبیر نشد.
هیچ دیوانه ز سر حلقهٔ عشاق نخاست
کز خم سلسله‌ات بستهٔ زنجیر نشد
هوش مصنوعی: هیچ احمق و دیوانه‌ای از میان مشغولان عشق نتوانسته است بر خیزد، مگر اینکه در زنجیر عشق تو گرفتار شده باشد.
من از آن روز که بیچارهٔ عشق تو شدم
چارهٔ کار من از نالهٔ شب گیر نشد
هوش مصنوعی: از آن روزی که دلبستهٔ عشق تو شدم، هیچ راه حلی برای مشکلاتم پیدا نکردم و ناله‌های شبانه‌ام هم به کار نیامد.
اثر از نالهٔ شب گیر مجو در ره عشق
که ز صدناله یکی صاحب تاثیر نشد
هوش مصنوعی: در جستجوی عشق، انتظار نداشته باش که تنها با ناله و آه شبانه تأثیری به‌دست آوری، زیرا از میان صد ناله، تنها یکی قادر به ایجاد تأثیر واقعی نیست.
سالک آن نیست که صد گونه ملامت نکشد
عارف آن نیست که صد مرتبه تکفیر نشد
هوش مصنوعی: انسان سالک به کسی گفته می‌شود که در مسیر رشد و پیشرفت، با انواع سختی‌ها و انتقادات رو به رو می‌شود. همچنین فرد عارف کسی نیست که بارها و بارها مورد تایید قرار گیرد و فاقد چالش‌های فکری باشد. در واقع، تجربه و آموختن از مشکلات و چالش‌ها نشانه واقعی پیشرفت و معرفت است.
در همه عالم ایجاد فروغی کس نیست
که دلش رنجه ز سر پنجهٔ تقدیر نشد
هوش مصنوعی: در تمام جهان هیچ‌کس وجود ندارد که از سرنوشت و تقدیرش ناراحت و آزرده خاطر نشده باشد.