غزل شمارهٔ ۲۰
گرفت خط رخ زیبای گل عذار مرا
فغان که دهر، خزان کرد نوبهار مرا
کشیدسرمه به چشم و فشاند طره به رو
بدین بهانه سیه کرد روزگار مرا
فرشته بندگیش را به اختیار کند
پری رخی که ز کف برده اختیار مرا
ربود هوش مرا چشم او به سرمستی
که چشم بد نرسد مست هوشیار مرا
چگونه کار من از کار نگذرد شب هجر
که طرهاش به خود انداخت کار و بار مرا
نداده است کسی روز بیکسی جز غم
تسلی دل بی صبر و بیقرار مرا
گرفتهام به درستی شکنج زلف بتی
اگر سپهر نخواهد شکست کار مرا
عزیز هر دو جهان باشی از محبت دوست
که خواری تو فزون ساخت اعتبار مرا
فروغی آن که به من توبه میدهد از عشق
خدا کند که ببیند جمال یار مرا
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گرفت خط رخ زیبای گل عذار مرا
فغان که دهر، خزان کرد نوبهار مرا
هوش مصنوعی: چهره زیبا و دلنشینم تحت تأثیر زمان قرار گرفته و اکنون مثل فصل پاییز شده است، در حالی که روزگاری شاداب و سرشار از زندگی بودم.
کشیدسرمه به چشم و فشاند طره به رو
بدین بهانه سیه کرد روزگار مرا
هوش مصنوعی: چشمش را با سرمه زیبا کرده و موهایش را به زیبایی ریخته است. به این بهانه، روزگار مرا به شدت تیره و تار کرد.
فرشته بندگیش را به اختیار کند
پری رخی که ز کف برده اختیار مرا
هوش مصنوعی: فرشتهای که مسئول بندگی من است، اختیار خود را به دست کسی سپرده که زیباییاش مرا به خود جلب کرده و قدرت کنترل من را از من گرفته است.
ربود هوش مرا چشم او به سرمستی
که چشم بد نرسد مست هوشیار مرا
هوش مصنوعی: چشم او به قدری جذاب و گیراست که من را به طور کامل مجذوب خود کرده و از خود بیخود کرده است. در همین حال، به آن اندازه هوشیار هستم که از ناپاکیهای چشم بد در امان باشم.
چگونه کار من از کار نگذرد شب هجر
که طرهاش به خود انداخت کار و بار مرا
هوش مصنوعی: در شب دوری و جدایی، چگونه میتوانم از کار و زندگیام بگذرم، در حالی که زیبایی او به شدت بر من تأثیر گذاشته و کارهایم را به هم ریخته است.
نداده است کسی روز بیکسی جز غم
تسلی دل بی صبر و بیقرار مرا
هوش مصنوعی: هیچکس در روزهایی که تنها هستم، جز غم و اندوه دلداری به من نداده است و این احساس بیصبری و بیقراری را در دل من بیشتر کرده است.
گرفتهام به درستی شکنج زلف بتی
اگر سپهر نخواهد شکست کار مرا
هوش مصنوعی: من به حقیقت در پی زیباییهای زلف معشوقهای هستم و اگر آسمان هم نخواهد به من آسیبی برساند، هیچ مشکلی نخواهم داشت.
عزیز هر دو جهان باشی از محبت دوست
که خواری تو فزون ساخت اعتبار مرا
هوش مصنوعی: عزیز من، تو به خاطر محبت دوستانت در دنیای دو جهان ارزشمند و محترم هستی، اما احساس حقارت و ذلت تو باعث کاهش اعتبار و ارزش من شده است.
فروغی آن که به من توبه میدهد از عشق
خدا کند که ببیند جمال یار مرا
هوش مصنوعی: کسی که به من نصیحت میکند تا از عشق بگذرم، باید عشق خدا را تجربه کند تا بتواند زیبایی محبوب من را ببیند.