گنجور

غزل شمارهٔ ۱۹۹

هر دلی کز عشق ماهی اندرو راهی نباشد
کشوری ویرانه دانش کاندرو شاهی نباشد
بوستان دلبری را چون قدت سروی نروید
آسمان نیکویی را چون رخت ماهی نباشد
ای که می‌گویی به آهی نرم کن سنگین دلش را
غافلی کز ضعف در من قوت آهی نباشد
زهر قهرت گرچه شیرین است اندر کام عاشق
لیک قهر آن به که گاهی باشد و گاهی نباشد
زاهدان آگاه از علمند و از عشقند غافل
زان همی گویم که زاهد مرد آگاهی نباشد
ای دل از زلف دل آویزش مکن قصد زنخدان
شب بسی تار است بنگر در رهت چاهی نباشد
هر کجا شامی بود او را سحرگاهی است در پی
شام هجران است و بس کاو را سحرگاهی نباشد
هر سر ماهی ز عشق روی تو دیوانه گردم
عشق ماه است این و چون او را سر ماهی نباشد
ای که پرسی سر گذشتم، پایم اندر گل فروشد
زان که در راه غمم جز اشک همراهی نباشد
لیک شادم در جهان و جاهم از چرخ است برتر
زان که غیر از چاکری خسروَم جاهی نباشد
ناصرالدین شاه غازی آن که اندر ملک عالم
جز وجود پاک او دیگر شهنشاهی نباشد
بندگی اوست فخر پادشاهان زمانه
بنده را از بندگی خواجه اکراهی نباشد
مهر با رای منیرش ذره‌ای کمتر نماید
کوه را نسبت بخرمنش عرضهٔ کاهی نباشد
فخریا برگو دعای دولت شاه جهان را
تا جهان باشدبه ملک شاه بدخواهی نباشد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر دلی کز عشق ماهی اندرو راهی نباشد
کشوری ویرانه دانش کاندرو شاهی نباشد
هوش مصنوعی: اگر دلی به عشق ماهی نرسد، به هیچ سرزمینی نمی‌توان امیدوار بود و در جایی که دانش وجود نداشته باشد، هیچ سلطنتی برقرار نخواهد بود.
بوستان دلبری را چون قدت سروی نروید
آسمان نیکویی را چون رخت ماهی نباشد
هوش مصنوعی: به این معنی است که دلبر و محبوبی به زیبایی تو پیدا نمی‌شود و زیبایی آسمان نیز مانند چهره تو نیست. در واقع، هیچ‌چیز به خوش‌اندامی و زیبایی تو نمی‌رسد.
ای که می‌گویی به آهی نرم کن سنگین دلش را
غافلی کز ضعف در من قوت آهی نباشد
هوش مصنوعی: تو که می‌گویی می‌توانی با آهی، دل سنگین او را نرم کنی، غافلی که من خود از ضعف و ناتوانی حالت را ندارم که به این راحتی بتوانم تأثیرگذار باشم.
زهر قهرت گرچه شیرین است اندر کام عاشق
لیک قهر آن به که گاهی باشد و گاهی نباشد
هوش مصنوعی: عشق و محبت گاهی با خشم و قهر همراه است که برای عاشق ممکن است شیرین به نظر برسد، اما بهتر این است که قهر تنها در برخی مواقع اتفاق بیفتد و همیشه نباشد.
زاهدان آگاه از علمند و از عشقند غافل
زان همی گویم که زاهد مرد آگاهی نباشد
هوش مصنوعی: زاهدان به دانش آگاه هستند، اما از عشق غافلند. به همین دلیل می‌گویم که زاهد، فردی دانا نیست.
ای دل از زلف دل آویزش مکن قصد زنخدان
شب بسی تار است بنگر در رهت چاهی نباشد
هوش مصنوعی: ای دل، به زلف محبوب نچسب، زیرا نگاهی به زیبایی‌اش بسیار خطرناک است. مراقب باش که در مسیرت به جایی بر نخوری و دردی نکشی.
هر کجا شامی بود او را سحرگاهی است در پی
شام هجران است و بس کاو را سحرگاهی نباشد
هوش مصنوعی: هر کجا که شب و شامی حضور دارد، سحرگاهی هم خواهد بود. اما آنکه به خاطر جدایی شب، در پی سحرگاه نیست، بی‌تردید از آن بی‌بهره خواهد بود.
هر سر ماهی ز عشق روی تو دیوانه گردم
عشق ماه است این و چون او را سر ماهی نباشد
هوش مصنوعی: هر وقت که به یاد تو می‌افتم، دیوانه می‌شوم. عشق تو مثل ماه زیبایی است که به دل می‌نشیند، اما در نهایت نمی‌توانم به او دسترسی داشته باشم.
ای که پرسی سر گذشتم، پایم اندر گل فروشد
زان که در راه غمم جز اشک همراهی نباشد
هوش مصنوعی: ای کسی که می‌پرسی از حال و روزم، بدان که پایم در گل و شگل (مشکلات) فرو رفته و در این مسیر غم‌انگیزم، جز اشک‌هایم هیچ همراهی ندارم.
لیک شادم در جهان و جاهم از چرخ است برتر
زان که غیر از چاکری خسروَم جاهی نباشد
هوش مصنوعی: اما من در این دنیا خوشحالم و جایگاه من از چرخ (حوادث و تقدیر) برتر است، چون غیر از خدمت‌گزاری به شاه، هیچ جایگاهی ندارم.
ناصرالدین شاه غازی آن که اندر ملک عالم
جز وجود پاک او دیگر شهنشاهی نباشد
هوش مصنوعی: ناصرالدین شاه غازی، کسی است که در جهان هیچ پادشاهی به پاکی و عظمت او وجود ندارد.
بندگی اوست فخر پادشاهان زمانه
بنده را از بندگی خواجه اکراهی نباشد
هوش مصنوعی: خدمتگزاری به خداوند، برای پادشاهان در هر دورانی افتخار محسوب می‌شود و بندگان هیچ تمردی از خدمت به پروردگار ندارند.
مهر با رای منیرش ذره‌ای کمتر نماید
کوه را نسبت بخرمنش عرضهٔ کاهی نباشد
هوش مصنوعی: خورشید با نور و روشنایی‌اش اگر چه درخشان است، اما وقتی به کوه می‌رسد، هیچ تغییر و کاهشی در آن ایجاد نمی‌کند؛ در واقع، روشنایی آن به قدری بی‌اهمیت است که نمی‌تواند تأثیر محسوسی بر عظمت کوه بگذارد.
فخریا برگو دعای دولت شاه جهان را
تا جهان باشدبه ملک شاه بدخواهی نباشد
هوش مصنوعی: ای فخر، دعا کن که دولت شاه جهان برقرار بماند تا زمانی که این دنیا وجود دارد و هیچ دشمنی بر سر راه شاه نباشد.

حاشیه ها

1398/04/28 04:06
رهی رهگذر

درود، با عرض معذرت فکر کنم این غزل بر وزن "فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن" (رمل مثمن سالم) باشد. سپاس

1398/10/02 18:01

فروغیا بر گو دعای دولت......-----احتمالا درست است