گنجور

غزل شمارهٔ ۱۷۰

هر خم زلف تو یک جمع پریشان دارد
وه که این سلسله صد سلسله جنبان دارد
چنبر زلف تو گر نیست به گردون هم چشم
پس چرا گوی قمر در خم چوگان دارد
سر نالیدن مرغان قفس کی داند
آن که از خانه رهی تا به گلستان دارد
شد چمن انجمن از بوی خوشش پنداری
که سمن در بغل و گل به گریبان دارد
با وجودی که رخ از پرده نداده‌ست نشان
یک جهان واله و یک طایفه حیران دارد
بس که از الفت عشاق به خود پیچیده‌ست
بر سر سرو سهی سنبل پیچان دارد
کاش یعقوب بدیدی رخ او تا گفتی
فرق‌ها یوسف من تا مه کنعان دارد
تا نرفتم ز در دوست نشد معلومم
که سر کی طلب این همه حرمان دارد
تشنه لب کشت مرا شاهد شیرین کاری
که لبش مشک ز سرچشمهٔ حیوان دارد
دوست را صبر دگر هست فروغی ور نه
بوستان هم سمن و سنبل و ریحان دارد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر خم زلف تو یک جمع پریشان دارد
وه که این سلسله صد سلسله جنبان دارد
هوش مصنوعی: هر خم از موهای تو پر از زیبایی و شور و شوق است؛ وای بر من که این رشته مو، همچون هزار رشته دیگر در حال جنبش و تلاطم است.
چنبر زلف تو گر نیست به گردون هم چشم
پس چرا گوی قمر در خم چوگان دارد
هوش مصنوعی: اگر زلف تو در آسمان هم نباشد، پس چرا چشمان تو مثل قمر در گردونه بازی است؟
سر نالیدن مرغان قفس کی داند
آن که از خانه رهی تا به گلستان دارد
هوش مصنوعی: آن کسی که به آزادی می‌رود و از قفس رها می‌شود، نمی‌تواند درک کند که پرندگان محبوس چقدر از شرایط سخت و غم‌انگیز خود نالیدنی هستند.
شد چمن انجمن از بوی خوشش پنداری
که سمن در بغل و گل به گریبان دارد
هوش مصنوعی: چمن به خاطر عطر خوشش به حالت جشن و سرور درآمده است، گویی که سمن در آغوش دارد و گل را در دامن خود نگه‌داشته است.
با وجودی که رخ از پرده نداده‌ست نشان
یک جهان واله و یک طایفه حیران دارد
هوش مصنوعی: هرچند که چهره‌اش را از پرده بیرون نیاورده، ولی نشانه‌های عشق و شگفتی یک دنیا را در خود دارد و افرادی را حیرت‌زده کرده است.
بس که از الفت عشاق به خود پیچیده‌ست
بر سر سرو سهی سنبل پیچان دارد
هوش مصنوعی: عشاق به قدری به خود و یکدیگر علاقه دارند که درخت سرو زیبای خود را با گل‌های سنبل آراسته و پیچیده است.
کاش یعقوب بدیدی رخ او تا گفتی
فرق‌ها یوسف من تا مه کنعان دارد
هوش مصنوعی: ای کاش یعقوب می‌توانست چهره‌ی او را ببیند، تا بگوید که چه تفاوت‌هایی با یوسف من دارد، چون چهره‌اش به زیبایی ماه کنعان است.
تا نرفتم ز در دوست نشد معلومم
که سر کی طلب این همه حرمان دارد
هوش مصنوعی: تا وقتی که از در دوست بیرون نروم، نمی‌دانم که این همه غم و حسرت به دلیل چیست و چه کسی خواستار من است.
تشنه لب کشت مرا شاهد شیرین کاری
که لبش مشک ز سرچشمهٔ حیوان دارد
هوش مصنوعی: شاهد شیرین‌کاری‌های او مرا به شدت دلتنگ و تشنه کرده است، زیرا لبانش مانند مشک، فرح‌بخش و دل‌انگیز است.
دوست را صبر دگر هست فروغی ور نه
بوستان هم سمن و سنبل و ریحان دارد
هوش مصنوعی: اگر دوست‌تان صبر و تحمل داشته باشد، درخشش و روشنایی خاصی خواهد داشت، وگرنه باغ هم که پر از گل‌های زیبا باشد، باز هم جذابیت کامل را نخواهد داشت.