گنجور

غزل شمارهٔ ۱۵۶

همان که چشم تو را طرز دل‌ربایی داد
دل مرا به نگاه تو آشنایی داد
پس از شکستن دل کام دادی‌ام آری
به تن درست نباید که مومیایی داد
به یاد شمع رخت آهی از دلم سر زد
که در دل شب تاریک روشنایی داد
نهاد عمر من آن روز زد به کوتاهی
که کام بوالهوسان زلفت از رسایی داد
چه شاهدی تو که زاهد به یک کرشمهٔ تو
متاع تقوی و کالای پارسایی داد
کجا به شاهی کونین سر فرود آرد
کسی که عشق تواش منصب گدایی داد
اگر نه با تو یک پرده‌اش فلک پرورد
پس از برای چه گل بوی بی وفایی داد
چنان ز زلف تو مرغ دلم به دام افتاد
که گر بمیرد نتوانمش رهایی داد
سزای من که دمی خرم از وصال شدم
هزار مرتبه عشق از غم جدایی داد
به صیدگاه محبت دل فروغی را
غزال چشم تو ذوق غزل سرایی داد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

همان که چشم تو را طرز دل‌ربایی داد
دل مرا به نگاه تو آشنایی داد
هوش مصنوعی: چشمان تو به نحوی زیبایی و جذابیت داده‌اند که دل من را با نگاه تو آشنا کرده است.
پس از شکستن دل کام دادی‌ام آری
به تن درست نباید که مومیایی داد
هوش مصنوعی: پس از اینکه دل من را شکستی، به من کمکی کردی، اما نباید به تن سالم من آسیبی برسانی.
به یاد شمع رخت آهی از دلم سر زد
که در دل شب تاریک روشنایی داد
هوش مصنوعی: به خاطر یاد tu، کوشیدم و از دلم صدایی بلند شد که در دل شب تار، نوری را به وجود آورد.
نهاد عمر من آن روز زد به کوتاهی
که کام بوالهوسان زلفت از رسایی داد
هوش مصنوعی: زندگی‌ام به قدری کوتاه بود که لذت و شوق خواستن و رسیدن به تو، با موانع بسیاری همراه بود.
چه شاهدی تو که زاهد به یک کرشمهٔ تو
متاع تقوی و کالای پارسایی داد
هوش مصنوعی: تو چه زیبا هستی که با یک نگاه، زاهد را وادار می‌کنی تمام زهد و تقوا و پارسایی‌اش را کنار بگذارد.
کجا به شاهی کونین سر فرود آرد
کسی که عشق تواش منصب گدایی داد
هوش مصنوعی: کسی که عشق تو را دارد، هرگز حاضر نیست به مقام و مقام‌داری تن دهد. او حتی اگر در پست‌ترین مقام‌ها باشد، ارزش عشق تو را بیشتر می‌داند و سرش را در برابر هیچ فرمانروایی خم نمی‌کند.
اگر نه با تو یک پرده‌اش فلک پرورد
پس از برای چه گل بوی بی وفایی داد
هوش مصنوعی: اگر آسمان به خاطر تو یک پرده داشت، پس چرا گل بوی بی‌وفایی را منتشر کرد؟
چنان ز زلف تو مرغ دلم به دام افتاد
که گر بمیرد نتوانمش رهایی داد
هوش مصنوعی: دل من به خاطر زلف تو مانند پرنده‌ای به دام افتاده است، به گونه‌ای که حتی اگر بمیرم هم نمی‌توانم آن را آزاد کنم.
سزای من که دمی خرم از وصال شدم
هزار مرتبه عشق از غم جدایی داد
هوش مصنوعی: پاداشی که من دریافت کردم این است که به خاطر لحظه‌ای که به وصال رسیدم، بارها و بارها عشق را به خاطر اندوه جدایی تجربه کردم.
به صیدگاه محبت دل فروغی را
غزال چشم تو ذوق غزل سرایی داد
هوش مصنوعی: در جایی که عشق جاری است، نگاه زیبای تو الهام‌بخش شعری است که دل مرا شاداب کرده است.

حاشیه ها

1399/04/13 02:07
فؤاد

اگر نه با تو یک پرده‌اش فلک پرورد
مصرع به همین شکل اشکال وزنی دارد. احتمالاً باید چیزی شبیه این باشد:
اگر نه با تو به یک پرده‌اش فلک پرورد