گنجور

غزل شمارهٔ ۱۵۰

در پای تو تا زلف چلیپای تو افتاد
دلها به تظلم همه در پای تو افتاد
دل در طلب خندهٔ شیرین تو خون شد
جان در طمع لعل شکرخای تو افتاد
کوثر به خیال لب میگون تو دم زد
طوبی به هوای قد رعنای تو افتاد
یک طایفه هر صبح به امید تو برخاست
یک سلسله هر شام به سودای تو افتاد
سودازده‌ای را که به جان دسترسی بود
در فکر خریداری کالای تو افتاد
یارب چه جوانی تو که پای دل پیران
در بند سر زلف سمن‌سای تو افتاد
خون همه عشاق وفاکیش جفاکش
در گردن بازوی توانای تو افتاد
بایست که از هیچ بلایی نگریزد
هر خسته‌دلی کز پی بالای تو افتاد
ارباب هوس گرد لب نوش تو جمعند
غوغای مگس بر سر حلوای تو افتاد
آن دل که به هر معرکه‌ای دادرسم بود
فریاد که اندر صف غوغای تو افتاد
داد دل بیچاره‌ام امروز ندادی
دردا که مرا کار به فردای تو افتاد
در مملکت حسن بزن سکه شاهی
کاین قرعه به نام رخ زیبای تو افتاد
آگه ز صف‌آرایی دارای جهان شد
چشمی که به مژگان صف‌آرای تو افتاد
سر حلقهٔ شاهان جهان ناصردین شاه
کز حلقهٔ خوبان به تمنای تو افتاد
یک شهر درآمد به تماشای فروغی
تا بر سر او شور تماشای تو افتاد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در پای تو تا زلف چلیپای تو افتاد
دلها به تظلم همه در پای تو افتاد
هوش مصنوعی: وقتی که زلف‌های زیبا و پیچیده‌ات بر زمین افتاد، دل‌ها با درد و ناچاری به پای تو ریختند.
دل در طلب خندهٔ شیرین تو خون شد
جان در طمع لعل شکرخای تو افتاد
هوش مصنوعی: دل در آرزوی خندهٔ دلنشین تو یاری می‌کند و جان در انتظار لب‌های شیرین تو به زانو افتاده است.
کوثر به خیال لب میگون تو دم زد
طوبی به هوای قد رعنای تو افتاد
هوش مصنوعی: کوثر به زیبایی لب‌های خوش‌رنگ تو فکر کرد و درخت طوبی به خاطر قامت زیبا و دلربایت، به شوق افتاد.
یک طایفه هر صبح به امید تو برخاست
یک سلسله هر شام به سودای تو افتاد
هوش مصنوعی: هر روز یک گروه به امید دیدنت بیدار می‌شوند و هر شب گروهی دیگر به یاد تو به خواب می‌روند.
سودازده‌ای را که به جان دسترسی بود
در فکر خریداری کالای تو افتاد
هوش مصنوعی: شخصی که دچار شوق و اشتیاق است و به راحتی به آرزوهایش می‌رسد، در تلاش است تا کالا یا چیزی که تو داری را به دست بیاورد.
یارب چه جوانی تو که پای دل پیران
در بند سر زلف سمن‌سای تو افتاد
هوش مصنوعی: ای خدا، چه جوانی داری که دل‌های پیران به خاطر زیبایی‌های زلف‌های تو در دام افتاده‌اند.
خون همه عشاق وفاکیش جفاکش
در گردن بازوی توانای تو افتاد
هوش مصنوعی: خون تمام عاشقان وفادار و کسانی که به تو جفا کرده‌اند، بر گردن بازوی قوی تو ریخته شده است.
بایست که از هیچ بلایی نگریزد
هر خسته‌دلی کز پی بالای تو افتاد
هوش مصنوعی: هر کسی که به دنبال آرزوی تو است، باید در برابر هر بدی شجاعت داشته باشد و نترسد.
ارباب هوس گرد لب نوش تو جمعند
غوغای مگس بر سر حلوای تو افتاد
هوش مصنوعی: مردم به خاطر جذابیت و زیبایی تو گرد آمده‌اند، مانند مگس‌هایی که به دور حلوای خوشمزه جمع می‌شوند.
آن دل که به هر معرکه‌ای دادرسم بود
فریاد که اندر صف غوغای تو افتاد
هوش مصنوعی: دل من که همیشه در هر بحران و حادثه‌ای پشتیبان من بود، اکنون در میان هیاهو و جنجال‌های تو به فریاد درآمده است.
داد دل بیچاره‌ام امروز ندادی
دردا که مرا کار به فردای تو افتاد
هوش مصنوعی: امروز دل بیچاره‌ام را در اختیارم نگذاشتی و چقدر دردناک است که کارم به آینده تو کشیده شد.
در مملکت حسن بزن سکه شاهی
کاین قرعه به نام رخ زیبای تو افتاد
هوش مصنوعی: در سرزمین زیبایی و خوشحالی، پولی با ارزش و با اعتبار باید ضرب شود، چون این قضا و قدر به نام چهره دلربای تو رقم خورده است.
آگه ز صف‌آرایی دارای جهان شد
چشمی که به مژگان صف‌آرای تو افتاد
هوش مصنوعی: اگر چشمی که به زیبایی تو خیره شده، از نظم و زیبایی جهان آگاه باشد، مسلماً متوجه زیبایی‌های بی‌نظیر و جذابیت‌های تو خواهد شد.
سر حلقهٔ شاهان جهان ناصردین شاه
کز حلقهٔ خوبان به تمنای تو افتاد
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر اشاره می‌کند که ناصرالدین شاه، که در میان پادشاهان جهان جایگاه ویژه‌ای دارد، به خاطر زیبایی و جذابیت تو به حلقهٔ خوبان پیوسته است. در واقع، او به دنبال تو و تحت تأثیر زیبایی‌ات قرار گرفته است.
یک شهر درآمد به تماشای فروغی
تا بر سر او شور تماشای تو افتاد
هوش مصنوعی: یک شهر برای دیدن زیبایی فروغی به ملاقات او آمده بود، اما در این میان، همه توجه‌ها معطوف به تو شد و شور و شوق تماشای تو بر سر آن‌ها سایه انداخت.