گنجور

غزل شمارهٔ ۱۴۵

دل در اندیشهٔ آن زلف گره‌گیر افتاد
عاقلان مژده که دیوانه به زنجیر افتاد
خواجه هی منع من از باده‌پرستی تا کی
چه کند بنده که در پنجهٔ تقدیر افتاد
دامنش را ز پی شکوه گرفتم روزی
که زبان از سخن و نطق ز تقریر افتاد
گفتم از مسالهٔ عشق نویسم شرحی
هم ز کف نامه و هم خامه ز تحریر افتاد
دلبر آمد پی تعمیر دل ویرانم
لیکن آن وقت که این خانه ز تعمیر افتاد
نامی از جلوهٔ خورشید جهان‌آرا نیست
گوییا پرده از آن حسن جهان‌گیر افتاد
پری از شرم تو از چشم بشر پنهان شد
قمر از رشک تو از بام فلک زیر افتاد
دل ز گیسوی تو بگسست و به ابرو پیوست
کار زنجیری عشق تو به شمشیر افتاد
بس که بر نالهٔ دل گوش ندادی آخر
هم دل از ناله و هم ناله ز تاثیر افتاد
گفت زودت کشم آن شوخ فروغی و نکشت
تا چه کردم که چنین کار به تاخیر افتاد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دل در اندیشهٔ آن زلف گره‌گیر افتاد
عاقلان مژده که دیوانه به زنجیر افتاد
هوش مصنوعی: دل به فکر آن زلف پیچیده افتاده است. عاقل‌ها، خوشحال باشید که دیوانه به زنجیر کشیده شد.
خواجه هی منع من از باده‌پرستی تا کی
چه کند بنده که در پنجهٔ تقدیر افتاد
هوش مصنوعی: ای دوست! تا کی من را از نوشیدن می منع می‌کنی؟ چه کار می‌تواند بنده‌ای مثل من بکند وقتی که در چنگال تقدیر گرفتار شده است؟
دامنش را ز پی شکوه گرفتم روزی
که زبان از سخن و نطق ز تقریر افتاد
هوش مصنوعی: روزی که دیگر نتوانستم به خوبی صحبت کنم و از بیان خود بازماندم، دامن او را به خاطر شکایت و ناله‌ام گرفتم.
گفتم از مسالهٔ عشق نویسم شرحی
هم ز کف نامه و هم خامه ز تحریر افتاد
هوش مصنوعی: گفتم دربارهٔ عشق بنویسم، اما هم قلم از دستم افتاد و هم نوشته‌ام ناقص ماند.
دلبر آمد پی تعمیر دل ویرانم
لیکن آن وقت که این خانه ز تعمیر افتاد
هوش مصنوعی: محبوب برای ترمیم دل خراب من آمد، اما در زمانی که این خانه دیگر نیاز به تعمیر ندارد.
نامی از جلوهٔ خورشید جهان‌آرا نیست
گوییا پرده از آن حسن جهان‌گیر افتاد
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره شده که هیچ نشانی از زیبایی و جذابیت خورشید جهانی وجود ندارد، گویی که پرده‌ای که زیبایی بی‌نظیر را پوشانده بود، کنار رفته است.
پری از شرم تو از چشم بشر پنهان شد
قمر از رشک تو از بام فلک زیر افتاد
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و جذابیت تو، پری دیگر نمی‌تواند خود را به نمایش بگذارد و از دید مردم پنهان شده است. همچنین به خاطر حسادت و غبطه قمر نسبت به تو، او از آسمان سقوط کرده است.
دل ز گیسوی تو بگسست و به ابرو پیوست
کار زنجیری عشق تو به شمشیر افتاد
هوش مصنوعی: دل از گیسوی تو جدا شد و به ابرویت پیوست، عشق تو همچون زنجیری که به شمشیر آسیب دیده است، دچار مشکل و درد شده است.
بس که بر نالهٔ دل گوش ندادی آخر
هم دل از ناله و هم ناله ز تاثیر افتاد
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه به ناله‌های دل توجه نکردی، در نهایت هم دل ناامید شد و هم ناله‌ها از اثرگذاری افتادند.
گفت زودت کشم آن شوخ فروغی و نکشت
تا چه کردم که چنین کار به تاخیر افتاد
هوش مصنوعی: گفت زود ترکش کنم آن روشنایی شوخ، اما نکشت تا ببینم چه کردم که چنین کار به تعویق افتاد.

حاشیه ها

1396/11/15 07:02
محمدجواد رحیم پور

این غزل در برنامه موسیقی ایرانی با صدای خوش استاد عبدالوهاب شهیدی و با همکاری اساتید همایون خرم - مجد-ناهید-محسنی و افتتاح اجرا شده است و ترانه من و خاکستر با صدای عهدیه آهنگیست از منوچهر لشکری که توسط ارکستر نکیسا به رهبری کسروی هم در این برنامه اجرا شده است

1396/11/15 08:02
محمدجواد رحیم پور

این شعر در برنامه موسیقی ایرانی توسط عبدالوهاب شهیدی باهمکاری هایون خرم ،

1397/03/23 15:05
نادر..

اجرای ابیاتی از این غزل زیبا در دستگاه چهارگاه با صوت دلکش زنده یاد قمرالملوک وزیری موجود است..

1399/06/07 09:09
آرین زرتاری

این شعر را ، اولین بار بانوی گهر والای ایران ، بانو قمرالملوک وزیری اجرا کرده اند .

1402/01/18 02:04
سفید

 

عجب شعری...

فروغی شعرهای بسیار زیبایی سروده است، زیباییِ بسیار عمیق

 

1402/01/18 02:04
سفید

 

چه کند بنده که در پنجه‌ی تقدیر افتاد...

 

1402/01/18 02:04
سفید

 

 فروغی:

دل ز گیسوی تو بگسست و به ابرو پیوست

کار زنجیری عشق تو به شمشیر افتاد

 

حافظ:

در خَم زلف تو آویخت دل از چاهِ زنخ

آه کز چاه برون آمد و در دام افتاد