گنجور

شمارهٔ ۶۷

صاحب الامر مگر باز گذاری بکند
راه بنماید و با عدل قراری بکند
در غمش هر در و لعلی که دلم داشت بریخت
مگر از گریه شادیش نثاری بکند
دوش گفتم بکند وعده وفا، قائم حق
هاتف غیب ندا داد که آری بکند
عصر خالی شده از عدل بود کز طرفی
مهدی از غیب برون آید و کاری بکند
ره ندارم بر او تا بدهم شرح غمش
مگرش باد صبا گوش و گذاری بکند
وصل او یا خبر مرگ اعادی یا عدل
یک دعائی ز کسی زین دو سه کاری بکند
تو در این غمکده ای فیض بمان روزی چند
که گذر بر سرت از گوشه کناری بکند

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
منبع اولیه: سید صادق هاشمی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.