شمارهٔ ۴۱
ز هجر مهدی هادی است کار و بارم تلخ
گذشت زین غم جانسوز روزگارم تلخ
شراب وصل تو روزی شود مگر روزی
که در خیال جز اینست هرچه آرم تلخ
حلاوتی ز عبادت نمیچشم بی تو
کجا دهد بر شیرین چو تخم کارم تلخ
بری ز عمر نخوردم که لذتی بخشد
به غیر حرف تو باشد هر آنچه آرم تلخ
دهان به ذکر تو شیرین کنم مگر که به لب
به غیر حرف تو باشد هر آنچه آرم تلخ
نه ذکر تست همانا حلاوت سخنم
که هست حرف دگر هرچه مینگارم تلخ
اگرچه شهد خورم زهر باشدم در کام
که همچو فیض بود بی تو کار و بارم تلخ
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
منبع اولیه: سید صادق هاشمی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز هجر مهدی هادی است کار و بارم تلخ
گذشت زین غم جانسوز روزگارم تلخ
هوش مصنوعی: به خاطر عدم حضور مهدی، همهٔ امور زندگیام سخت و تلخ شده و این غم عمیق، روزهایم را نیز به تلخی کشانده است.
شراب وصل تو روزی شود مگر روزی
که در خیال جز اینست هرچه آرم تلخ
هوش مصنوعی: روزی میرسد که عشق و وصال تو به مانند نوشیدنی شیرین خواهد بود، اما آن روز تنها زمانی است که در ذهنم جز این چیز تلخی نداشته باشم.
حلاوتی ز عبادت نمیچشم بی تو
کجا دهد بر شیرین چو تخم کارم تلخ
هوش مصنوعی: بدون حضور تو، من از عبادت هیچ لذتی نمیبرم، انگار که کارم تلخ و بیمزه است، حتی اگر در کنار شیرینی زندگی کنم.
بری ز عمر نخوردم که لذتی بخشد
به غیر حرف تو باشد هر آنچه آرم تلخ
هوش مصنوعی: من از زندگیام چیز خوشمزهای نچشیدم که به جز صحبتهای تو لذتبخش باشد؛ هر چیزی که به دست آوردهام، برایم تلخ و ناخوشایند است.
دهان به ذکر تو شیرین کنم مگر که به لب
به غیر حرف تو باشد هر آنچه آرم تلخ
هوش مصنوعی: میخواهم زبانم را با یاد تو شیرین سازم تا هر چیزی که بر زبان میآورم، جز حرف تو، تلخ به نظر برسد.
نه ذکر تست همانا حلاوت سخنم
که هست حرف دگر هرچه مینگارم تلخ
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر بیان میکند که تنها یاد توست که باعث شیرینی سخنان من میشود و هر چیزی دیگری که مینویسم، تلخ و ناخوشایند است.
اگرچه شهد خورم زهر باشدم در کام
که همچو فیض بود بی تو کار و بارم تلخ
هوش مصنوعی: هرچند که شیرینی زندگی را از تو میگیرم و احساس تلخی میکنم، اما بدون تو تمام امور زندگیام دشوار و ناگوار است.