شمارهٔ ۴۰
تو را امام زمان گر در اختفاست صلاح
صلاح ما همه آنست کان تو راست صلاح
نمود غیبت تو سرّ جاعل الظلمات
ظهور کن، بنما سرّ فالق الاصباح
فروغ طلعت تو دیده را کند روشن
حدیث لعل لبت روح را چشاند راح
حضور تو ندهد دست تا نخواهد حق
هزار سال اگر صد چو من کنند الحاح
ز دیدهام شده یک چشمه در کنار روان
که آشنا نتواند میان آن ملاح
مرا اگرچه وصال شما میسر نیست
به ذکر و فکر شما هست لیک امید فلاح
به جز حدیث شما بر زبان فیض مباد
همیشه تا که بود گردش مسا و صباح
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
منبع اولیه: سید صادق هاشمی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.