شمارهٔ ۳۹
توئی به جای دو جدت سر جهان را تاج
سزد که از رؤسای جهان ستانی باج
ز چه برآ و جهان را چو آب روشن کن
به روشنائی روشنتر از شب معراج
برآی تو ز تو گیرد چراغ عقل فروغ
برآی تا ز تو یابد متاع شرع رواج
برآی تا به حضور تو مرده زنده شود
برآی تا به ظهورت شود هبا وهاج
سری به ما بکش و کار ما به سامان کن
ز علم خویش رسان درد جهل ما به علاج
برآ که بی تو شبم همچو روز رستاخیز
سیاه بی تو نهارم چو ظلمت شب داج
فتاد در دل فیض اشتیاق چون تو شهی
کمینه بنده خاک در تو بودی کاج
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
منبع اولیه: سید صادق هاشمی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.