گنجور

شمارهٔ ۳۴

روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست
در پرده‏ای هنوز و صدت عندلیب هست‏
مردیم از فراق تو ای عیسی زمان
آیا ز خوان وصل تو ما را نصیب هست؟
هر جا روم خیال تو در دیده من است
هر جا که هست پرتو روی حبیب هست
هرچند دورم از تو که دور از تو کس مباد
لیکن امید وصل توأم عنقریب هست‏
دوری ز خدمت تو ز نقصان شوق ماست
دردا که درد نیست وگرنه طبیب هست
اظهار شوق این همه از فیض هرزه نیست
هم قصه غریب و حدیث عجیب هست

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
منبع اولیه: سید صادق هاشمی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست
در پرده‏ای هنوز و صدت عندلیب هست‏
هوش مصنوعی: هیچ کس چهره تو را ندیده، اما هزاران رقیب در سایه‌اند و صدها بلبل به عشق تو آواز می‌خوانند.
مردیم از فراق تو ای عیسی زمان
آیا ز خوان وصل تو ما را نصیب هست؟
هوش مصنوعی: ما از دوری تو بسیار رنج می‌بریم، ای منجی زمان. آیا ممکن است که ما هم به نعمت نزدیکی و وصل تو دسترسی پیدا کنیم؟
هر جا روم خیال تو در دیده من است
هر جا که هست پرتو روی حبیب هست
هوش مصنوعی: هر کجا که می‌روم، یاد تو در ذهنم هست و در هر جایی که باشم، نور چهره‌ی محبوبم همراهم است.
هرچند دورم از تو که دور از تو کس مباد
لیکن امید وصل توأم عنقریب هست‏
هوش مصنوعی: اگرچه از تو دور هستم و هیچ‌کس به اندازه من از تو دور نیست، اما امیدوارم به زودی به وصال تو برسم.
دوری ز خدمت تو ز نقصان شوق ماست
دردا که درد نیست وگرنه طبیب هست
هوش مصنوعی: دوری از خدمت تو به خاطر کمبود اشتیاق ماست. کاش درد ما واقعی بود، زیرا در این صورت پزشک وجود دارد که می‌تواند ما را درمان کند.
اظهار شوق این همه از فیض هرزه نیست
هم قصه غریب و حدیث عجیب هست
هوش مصنوعی: اینکه این همه شادی و اشتیاق نشان داده می‌شود، به خاطر بیهوده‌گی نیست. بلکه داستانی عجیب و قصه‌ای غریب در پس آن نهفته است.