گنجور

شمارهٔ ۳۲

دل سراپرده محبت اوست
دیده آئینه ‏دار طلعت اوست
سر و جانم فدای خاک رهش
تن زارم برای خدمت اوست
تا «نُریدُ نَمُنّ» حق فرمود
گردنم زیر بار منت اوست
همه کس بر طهارتش شاهد
همه عالم گواه عصمت اوست
جبرئیل امین در آن درگاه
پرده‏دار حریم حرمت اوست
هر کسی را غمی و ما و غمش
فکر هر کس به قدر همت اوست
فیض را بهره گر ز تقوی نیست
سینه‏اش مخزن محبت اوست

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
منبع اولیه: سید صادق هاشمی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.