شمارهٔ ۱۸
برا امام که بنیاد عمر بر باد است
بیا که قصر امل سخت سست بنیاد است
غلام همت آنم که جز محبت تو
ز هرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است
شنیدهاید که در حق دوستان علی
سروش هاتف غیبم چه مژدهها داد است
که ای ولیّ ولیّ خدا و عترت او
نشیمن تو نه این کنج محنت آباد است
تو را ز کنگره عرش میزنند صفیر
ندانمت که در این دامگه چه افتاد است
حکایتی کنمت بشنو و شناسا شو
که این حدیث ز پیر شریعتم یاد است:
مجو طهارت مولد ز دشمنان علی
که حمل مادر این قوم از دو داماد است!
یکی پدر دگر ابلیس هر دو کرده دخول
از اختلاط دو آب آن عدوی من زاد است
به پای خود به جهنم رود عدو تو مگوی
که بر من و تو درِ اختیار نگشاد است
حسد چه میبری ای دشمن علی بر فیض
ولای آل نبی روزی خداداد است
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
منبع اولیه: سید صادق هاشمی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.