شمارهٔ ۱۵
هان مژده ای بیار صبا از دیار دوست
تا در طلب دلم شود امیدوار دوست
کحل جواهری به من آر ای نسیم صبح
زان خاک نیکبخت که شد رهگذار دوست
یا نامهای بیار که تعویذ جان کنم
یا جان کنم نثار خط مشکبار دوست
خواهم ز حق که از مدد بخت کارساز
بر حسب آرزو شودم کار و بار دوست
مائیم و آستان نبی و علی و آل
جانها به کف گرفته برای نثار دوست
گر باد فتنه هر دو جهان را به هم زند
ما و چراغ و چشم و ره انتظار دوست
افلاک را برای امام آفریدهاند
در گردشند برحسب اختیار دوست
دشمن اگر به رفض زند طعنه فیض را
منت خدای را که نیم شرمسار دوست
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
منبع اولیه: سید صادق هاشمی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.