شمارهٔ ۱۱۴
در توسل به جناب تو چه تدبیر کنم
چند در فرقت تو ناله شبگیر کنم
آنچه در مدت هجر تو کشیدم هیهات
در یکی نامه محال است که تحریر کنم
در شب هجر تو مجموع پریشانی خویش
کو مجالی که یکایک همه تقریر کنم
آن زمان کارزوی دیدن جانم باشد
در نظر نقش دل آرای تو تصویر کنم
گر بدانم که وصال تو به جان دست دهد
دل و جان را همه در بازم و توفیر کنم
جان ز من گر طلبی زود فشانم به رهت
ور تو سر خواهی حاشای که من دیر کنم
دم مزن فیض ز دشواری هجران با من
چونکه تقدیر چنین است چه تدبیر کنم
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید صادق هاشمی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در توسل به جناب تو چه تدبیر کنم
چند در فرقت تو ناله شبگیر کنم
هوش مصنوعی: در تلاش برای دستیابی به تو چه راهی را انتخاب کنم، در حالی که در شبها به خاطر جداییات ناله و گریه میکنم.
آنچه در مدت هجر تو کشیدم هیهات
در یکی نامه محال است که تحریر کنم
هوش مصنوعی: آنچه در زمان دوری تو تحمل کردم، هرگز در یک نامه نمیتوانم بنویسم.
در شب هجر تو مجموع پریشانی خویش
کو مجالی که یکایک همه تقریر کنم
هوش مصنوعی: در شب جدایی تو، در شرایط آشفتهام، فرصتی نیست که بتوانم همه دردها و احساساتم را بهطور کامل بیان کنم.
آن زمان کارزوی دیدن جانم باشد
در نظر نقش دل آرای تو تصویر کنم
هوش مصنوعی: در آن لحظه، آرزوی دیدن تو در دل و جانم شکل میگیرد و تصویر زیبای تو را در ذهن میآورم.
گر بدانم که وصال تو به جان دست دهد
دل و جان را همه در بازم و توفیر کنم
هوش مصنوعی: اگر بدانم که رسیدن به تو به قیمت جانم تمام میشود، همه وجودم را فدای تو میکنم و هیچ تردیدی ن خواهم کرد.
جان ز من گر طلبی زود فشانم به رهت
ور تو سر خواهی حاشای که من دیر کنم
هوش مصنوعی: اگر جانم را از من بخواهی، بیدرنگ آن را در راه تو فدای میکنم. اما اگر تو بخواهی که سرم را تقدیم کنم، هرگز این کار را دیر نخواهم کرد.
دم مزن فیض ز دشواری هجران با من
چونکه تقدیر چنین است چه تدبیر کنم
هوش مصنوعی: سکوت کن و از سختی فراق با من سخن نوازی نکن، زیرا سرنوشت اینگونه رقم خورده و من چه راهمیتوانم پیش ببرم؟