گنجور

شمارهٔ ۱۱۵

گرچه افتاد ز هجرش گرهی در کارم
همچنان چشم کرم از کرمش می‌‏دارم‏
می‏‌کشم بار چه کوه غم هجران امروز
تا که فردا دهد آن شه به بر خود بارم
به صد امید نهادیم در این بادیه پای
ای دلیل ره گمگشته فرو مگذارم
پاسبان حرم دل شده‌‏ام در همه شب
تا در این پرده جز اندیشهٔ او نگذارم‏
دیدهٔ بخت به افسانهٔ او شد در خواب
کو نسیمی ز عنایت که کند بیدارم‏
فیض از حافظ شیراز گرفت این ابیات
«در غم هجر تو می‏‌خوانم و خون می‏‌بارم»

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
منبع اولیه: سید صادق هاشمی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گرچه افتاد ز هجرش گرهی در کارم
همچنان چشم کرم از کرمش می‌‏دارم‏
هوش مصنوعی: هرچند که به خاطر دوری اش، در زندگی‌ام مشکلاتی پیش آمده، اما هنوز هم به مهربانی‌های او امید دارم و چشم به راه محبتش هستم.
می‏‌کشم بار چه کوه غم هجران امروز
تا که فردا دهد آن شه به بر خود بارم
هوش مصنوعی: امروز بار سنگینی از غم جدایی را به دوش می‌کشم، اما امیدوارم فردا آن محبوب به آغوشم بیاید و این بار را از من بردارد.
به صد امید نهادیم در این بادیه پای
ای دلیل ره گمگشته فرو مگذارم
هوش مصنوعی: با امید بسیار در این مسیر ناشناخته قدم گذاشتیم، ای راهنمایی که ما را به مقصد نمی‌شناسی، ما را تنها نگذار.
پاسبان حرم دل شده‌‏ام در همه شب
تا در این پرده جز اندیشهٔ او نگذارم‏
هوش مصنوعی: من در تمام شب نگهبان دل خودم هستم تا در این حریم هیچ چیزی غیر از فکر و یاد او در ذهنم راه نیابد.
دیدهٔ بخت به افسانهٔ او شد در خواب
کو نسیمی ز عنایت که کند بیدارم‏
هوش مصنوعی: چشم بخت من به خواب می‌بیند داستانی از او، که ناگهان نسیمی از لطف و رحمت او می‌وزد و مرا بیدار می‌کند.
فیض از حافظ شیراز گرفت این ابیات
«در غم هجر تو می‏‌خوانم و خون می‏‌بارم»
هوش مصنوعی: در غم دوری تو می‌خوانم و اشک‌هایم چون باران جاری‌اند.