درخت ممنوع درخت علم بود
آدم چو دید مکرمت و سجده و بهشت
گفتا در آسمان و زمین کیست مثل ما؟
آمد ندا که سر به سوی عرش کن ببین
آمد چو دید در نظرش نور مصطفا
با نور اهل بیت ز اشباح منعکس
اشباح کرده بود به صلبش ز عرش جا
انوار بس غریب ز صلبش نمود عکس
تا منتهای عرش درخشان و با ضیا
از عکس آن فتاده مثال و شبح به عرش
تا چارده شبح همه جانبخش و دلگشا
از علمشان بدید درختی کشیده سر
چو سدره منتهی شده تا اوج منتها
چون نیک بنگریست همان آن درخت بود
یا عکس آن درخت کزان نهی شد ورا
یا نور آن درخت که بودش شمار جمع
بود آن درخت علم در او جمله میوه ها
نهى از خوردن میوه درخت ممنوع: پس از جناب قدس رسیدش بشارتیدرخت علم مخصوص اهلبیت عصمت بود: آدم ز حسن و بهجت آن در شگفت ماند
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سید صادق هاشمی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.