گنجور

غزل شمارهٔ ۹۵۴

ای شاهد شاهدان کجائی
وی آب رخ بتان کجائی
ای جان هر آنچه در جهانست
وز تو روشن جهان کجائی
ای هیچ مکان ز تو تهی نه
وی پر ز تو لامکان کجائی
ای چشم و چراغ عالم دل
ای جان جهان و جان کجائی
من تاب فراق تو ندارم
ای از نظرم نهان کجائی
ای کام دل شکسته من
وی آرزوی روان کجائی
دیدار بکس نمی‌نمائی
ای در همه جا عیان کجائی
بیروی تو دل بود فسرده
ای گرمی عاشقان کجائی
از فیض تو سوخت فیض دلرا
او را تو میان جان کجائی

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای شاهد شاهدان کجائی
وی آب رخ بتان کجائی
هوش مصنوعی: ای معشوقی که بهترین‌ها را می‌بینی، کجایی؟ ای زیبایی که همچون آب، چهره‌ات دلنواز است، کجایی؟
ای جان هر آنچه در جهانست
وز تو روشن جهان کجائی
هوش مصنوعی: ای جان، هرچه در این عالم وجود دارد و به نور تو روشن می‌شود، تو کجایی؟
ای هیچ مکان ز تو تهی نه
وی پر ز تو لامکان کجائی
هوش مصنوعی: ای هیچ مکانی وجود ندارد که از تو خالی باشد و هیچ کجا نیست که تو در آن نباشی.
ای چشم و چراغ عالم دل
ای جان جهان و جان کجائی
هوش مصنوعی: ای روشنایی چشم‌ها و نور دل، ای روح و جان جهان، کجایی؟
من تاب فراق تو ندارم
ای از نظرم نهان کجائی
هوش مصنوعی: من نمی‌توانم دوری تو را تحمل کنم، ای کسی که از دید من پنهان هستی، کجایی؟
ای کام دل شکسته من
وی آرزوی روان کجائی
هوش مصنوعی: ای دل شکسته من، ای آرزوی جان من، کجائی؟
دیدار بکس نمی‌نمائی
ای در همه جا عیان کجائی
هوش مصنوعی: چرا به ملاقات من نمی‌آیی، ای کسی که در همه جا شناخته شده‌ای؟ کجایی؟
بیروی تو دل بود فسرده
ای گرمی عاشقان کجائی
هوش مصنوعی: در دل من، که بی‌حالی و سردی احساس می‌شود، کجایی که گرمی و عشق عاشقان برایم به ارمغان بیاوری؟
از فیض تو سوخت فیض دلرا
او را تو میان جان کجائی
هوش مصنوعی: از نعمت تو دل من سوخته است، تو کجایی که در میان جانم حضور داشته باشی؟

حاشیه ها

1396/03/15 13:06
پوریا

چقدر زیبا میشه از این شعر, مفهوم امامِ زمانی برداشت کرد. به به

1396/03/15 13:06
نادر..

پوریای عزیز..
آیا شما می دانید چرا ختم نبوت شد و نبی زمان نداریم؟..