غزل شمارهٔ ۹۴۸
الا ای که دلها نهان میربائی
کجائی کجائی کجائی کجائی
میان من و بزم وصل تو تا کی
جدائی جدائی جدائی جدائی
تو با این لطافت چنین بیمروت
چرائی چرائی چرائی چرائی
که گفتت سراپا وفائی غلط گفت
جفائی جفائی جفائی جفائی
بکام کسی چون نهٔ می نگوئی
کرائی کرائی کرائی کرائی
چه خواهد شدن ایشب هجر اگر تو
سرائی سرائی سرائی سرائی
چه پرسی که فیض از غم ما چه خواهد
رهائی رهائی رهائی رهائی
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
الا ای که دلها نهان میربائی
کجائی کجائی کجائی کجائی
هوش مصنوعی: ای کسی که دلهای پنهان را میربایی، کجایی؟ کجا هستی؟
میان من و بزم وصل تو تا کی
جدائی جدائی جدائی جدائی
هوش مصنوعی: میان من و محفل وصالت، این جدایی تا کی ادامه خواهد داشت؟
تو با این لطافت چنین بیمروت
چرائی چرائی چرائی چرائی
هوش مصنوعی: با این همه نرمی و لطافت، چطور میتوانی اینقدر بیشرم و بیاعتنا باشی؟
که گفتت سراپا وفائی غلط گفت
جفائی جفائی جفائی جفائی
هوش مصنوعی: کسی که به تو گفته تمام وجودت وفاداری است، اشتباه میگوید؛ در واقع، تو خیانت را نشان میدهی.
بکام کسی چون نهٔ می نگوئی
کرائی کرائی کرائی کرائی
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که وقتی کسی را ندارید که با او همصحبت شوید یا از او چیزی بپرسید، احساس تنهایی و ناامیدی میکنید. در واقع، در نبود آن شخص، همه چیز بیمعنا و بیفایده به نظر میرسد.
چه خواهد شدن ایشب هجر اگر تو
سرائی سرائی سرائی سرائی
هوش مصنوعی: امشب که در جدایی هستیم، سرنوشت چه خواهد شد اگر تو در دل من جا داشته باشی؟
چه پرسی که فیض از غم ما چه خواهد
رهائی رهائی رهائی رهائی
هوش مصنوعی: چه میپرسی که لذت (فیض) از غم ما چه خواهد گرفت؟ ما به شدت نیازمند رهایی هستیم.