غزل شمارهٔ ۹۴۵
ای نسخهٔ اصل خوبی و رعنائی
سر چشمهٔ آبروی هر زیبائی
روشن بود از جمال تو هر دو جهان
پنهانی تو ز غایت پیدائی
ای حسن تو مجموعهٔ هر نیکوئی
وی هر دو جهان ز عشق تو شیدائی
خورشید سراسیمهٔ شوق رویت
سرگشته کویت فلک مینائی
بدر از غم تو هلال گردد هر مه
کیوان کندت چه چاکران لالائی
تیرو ناهید و مشتری و بهرام
جویای تو اندر فلک پیمائی
آب و باد و زمین و آتش هریک
سر کرده قدم ترا کند جویائی
هرجا نوری غمت بجان بگزیده
واندر طلب تو باشدش پویائی
مرغ سحر از درد تو دارد افغان
وز عشق تو عندلیب شد شیدائی
از فرقت تو فاخته گوید کو کو
وز بهر تو میزند نوا مامائی
از درد تو غنچه را بود تنگدلی
داغ تو بلاله داده خون یالائی
خون در دل نافه بوی زلفت کرده
از چشم تو آهوان شده صحرائی
نگذاشته داغ تو دلی را بیدرد
سودای تو کرده عالمی سودائی
فیض از غم عشقت همه شب نالانست
روزی بود از دلش گره بُگشائی
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای نسخهٔ اصل خوبی و رعنائی
سر چشمهٔ آبروی هر زیبائی
هوش مصنوعی: تو نمونهای از زیبایی و لطافت هستی و منبع آبرو و اعتبار هر زیبایی به شمار میآیی.
روشن بود از جمال تو هر دو جهان
پنهانی تو ز غایت پیدائی
هوش مصنوعی: وجود تو به قدری زیبا و روشن است که هر دو جهان، حتی آنچه که پنهان است، را تحت تاثیر قرار میدهد، تو با آنکه بسیار نمایان هستی، در عین حال از عمق وجودت ناشناختهای برای دیگران.
ای حسن تو مجموعهٔ هر نیکوئی
وی هر دو جهان ز عشق تو شیدائی
هوش مصنوعی: ای حسن، تو نمایانگر تمام خوبیها هستی و تمامی جهان به خاطر عشق تو مجذوب و دیوانهاند.
خورشید سراسیمهٔ شوق رویت
سرگشته کویت فلک مینائی
هوش مصنوعی: خورشید به خاطر شوق دیدن چهره تو در حالتی سرگردان و ناآرام است و از زیباییهای آسمان تو حسرت میخورد.
بدر از غم تو هلال گردد هر مه
کیوان کندت چه چاکران لالائی
هوش مصنوعی: اگر غم تو از بین برود، هر ماه تابنده مانند هلال خواهد شد و چه زیباست برای تو که مانند چاکران گویای عشق هستی.
تیرو ناهید و مشتری و بهرام
جویای تو اندر فلک پیمائی
هوش مصنوعی: ستارهها و سیارات همچون تیر، ناهید، مشتری و بهرام در آسمان به جستجوی تو هستند و به تماشای تو میپردازند.
آب و باد و زمین و آتش هریک
سر کرده قدم ترا کند جویائی
هوش مصنوعی: آب و باد و زمین و آتش هرکدام به نوعی در پی یافتن تو هستند.
هرجا نوری غمت بجان بگزیده
واندر طلب تو باشدش پویائی
هوش مصنوعی: هر جایی که نوری از غم تو به دل نشسته، آن جا به دنبال تو تلاش و حرکت وجود دارد.
مرغ سحر از درد تو دارد افغان
وز عشق تو عندلیب شد شیدائی
هوش مصنوعی: مرغ سحر به خاطر غم تو ناله میکند و به عشق تو، بلبل دچار شور و شوقی عمیق شده است.
از فرقت تو فاخته گوید کو کو
وز بهر تو میزند نوا مامائی
هوش مصنوعی: از دوری تو، فاخته مدام ناله میزند و برای تو آهنگی مینوازد، مثل مادری که برای فرزندش میخواند.
از درد تو غنچه را بود تنگدلی
داغ تو بلاله داده خون یالائی
هوش مصنوعی: از درد تو، گلها در تنگی و غم به سر میبرند و داغ تو همچون آتش در جانشان شعلهور است.
خون در دل نافه بوی زلفت کرده
از چشم تو آهوان شده صحرائی
هوش مصنوعی: دل به یاد بوی زلف تو به شدت میتپد و اشکی که از چشمان تو میریزد، همچون آهوانی در دشت سرگردان شده است.
نگذاشته داغ تو دلی را بیدرد
سودای تو کرده عالمی سودائی
هوش مصنوعی: درد و رنج عشق تو، دل هیچ کسی را بیاحساس نگذاشته و همه را دچار شوری و جنون کرده است.
فیض از غم عشقت همه شب نالانست
روزی بود از دلش گره بُگشائی
هوش مصنوعی: در دل عشق تو، بیوقفه شبها دلتنگ و نالان است و تنها یک روز میتواند گره از دلش باز کند.
حاشیه ها
1399/03/29 11:05
رعنا
بیت دوم ،از پنهانی تو ز غایت پیدائی رو میشه تفسیر کنید
1399/03/29 12:05
رعنا
بیت اول معنی سر چشمهٔ آبروی هر زیبائی میشه لطف کنین؟
1399/03/29 15:05
nabavar
گرامی رعنا
سر چشمهٔ آبروی هر زیبائی
روشن بود از جمال تو هر دو جهان
پنهانی تو ز غایت پیدائی
تو به همه ی زیبایی ها آبرو و اعتبار می دهی، یعنی این تویی که زیبایی هست و زیبایی دنیا در ازای بودن توست.
روی تو به جهان روشنی بخشیده ، ”مانند خورشید که همه جا را روشن می کند ، ما متوجه روشنایی نمی شویم و برایمان عادی ست“، تو نیز از نهایت روشنی به چشم نمی آیی