گنجور

غزل شمارهٔ ۹۴۳

صبر از دلم برخواست ساقیا بیا هی هی
عشق همچنان برجاست ساقیا بیا هی هی
دین بخویشتن لرزید دل طمع ز جان ببرید
عشق نیست اژدرهاست ساقیا بیا هی هی
هی بر آتشم آبی درد باده با تابی
شعله از دلم برخواست ساقیا بیا هی هی
سر شد از نگاهی مست دین و دل برفت از دست
فتنه هم ز ما بر ماست ساقیا بیا هی هی
گر فزون دهی گر کم میفزاید از دل غم
هر چه میکنی زیباست ساقیا بیا هی هی
هی بیار پی در پی یکدمم ممان بی می
باده تو روح افزاست ساقیا بیا هی هی
فیض دل ز کف داده بهر ساقی و باده
مجلس طرب آراست ساقیا بیا هی هی

اطلاعات

وزن: فاعلن مفاعیلن فاعلن مفاعیلن (مقتضب مثمن مطوی مقطوع)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

صبر از دلم برخواست ساقیا بیا هی هی
عشق همچنان برجاست ساقیا بیا هی هی
هوش مصنوعی: عشق و شوق در دل من به مقدار زیادی وجود دارد و دیگر نمی‌توانم تحمل کنم. ای ساقی، بیا و این احساس را زنده کن.
دین بخویشتن لرزید دل طمع ز جان ببرید
عشق نیست اژدرهاست ساقیا بیا هی هی
هوش مصنوعی: دل انسان از دین و ایمان می‌لرزد و طمع را کنار می‌گذارد. عشق مثل یک اژدهاست و نیاز به نوشیدنی و سرور دارد. ای ساقی، بیا و ما را سیراب کن.
هی بر آتشم آبی درد باده با تابی
شعله از دلم برخواست ساقیا بیا هی هی
هوش مصنوعی: شعله‌های آتش در درون من زبانه می‌کشد و درد ناشی از شراب وجودم را درشت‌تر کرده است. ای ساقی، بیا و مرا از این حال نجات بده.
سر شد از نگاهی مست دین و دل برفت از دست
فتنه هم ز ما بر ماست ساقیا بیا هی هی
هوش مصنوعی: نگاهی مست‌کننده به من نشان داد که عشق و دل من را از دستم برد. فتنه و آشوب درون من وجود دارد، اما تو ای ساقی، بیا و مرا نجات بده.
گر فزون دهی گر کم میفزاید از دل غم
هر چه میکنی زیباست ساقیا بیا هی هی
هوش مصنوعی: هر چه که به زندگی اضافه کنی یا از آن کم کنی، باز هم از دل غم نمی‌کاهد و هر کاری که می‌کنی زیباست. ای ساقی، بیا!
هی بیار پی در پی یکدمم ممان بی می
باده تو روح افزاست ساقیا بیا هی هی
هوش مصنوعی: ای ساقی، بیا و پی در پی باده را برای من بیاور، یک لحظه هم مرا تنها نگذار. باده‌ی تو برای جانم نشاط‌بخش است، پس بیا و بیا!
فیض دل ز کف داده بهر ساقی و باده
مجلس طرب آراست ساقیا بیا هی هی
هوش مصنوعی: دل خود را به خاطر نوشیدنی و میگساری از دست داده‌ام، پس ای ساقی بیفزا به سرور و شادمانی در مجلس. بیا و بیا، شاد باشیم!