غزل شمارهٔ ۹۳۴
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حاشیه ها
خیلی زیبا بود...
این هم زیباست:
دلا خو کن به تنهایی، که از تنها بلاخیزد/
سعادت آن کسی دارد، که از تنها بپرهیزد...
این بیت از کیست؟
دلا خو کن به تنهایی، که از تنعا بلا خیزد....
ممنون
ای دل به تنهایی عادت کن چون از تن ها {یعنی بدن ها آ دمها }بلا خیزد سعادت آن کسی دارد که از آدم ها بگریزد
شعر دلا خو کن به تنهایی از خانوم سیمین بهبهانی هستش
بیت «دلا خو کن به تنهایی که از تن ها بلا خیزد» و ... از لسان الغیب حافظ شیرازی است که خانم سیمین بهبهانی هم از ایشون تضمین کرده در یکی از اشعارش
دلا خوکن به تنهایی که ازتنها بلا خیزد
من نتونستم تو دیوان حافظ این شعر رو پیدا کنم درحالیکه همه میگن از حافظه میشه بیت اول غزل حافظ
که این بیت توشه رو یکی برام بنویسه خیلی ممنون
دیواره ی دور سنگ مزار این عارف ربانی در کاشان با این غزل مزین گردیده است.
لغات چه نباید چو باشه؟
میتوان این گونه خواند:
دلا خو کن به تنهایی که از تنها بلا خیزد
یعنی ای دل با کسانی الفت بگیر که از فرد تنها بلا میخیزد.
با درود..تن ها در بیت فوق کاملا اشتباه میباشد و کلمه تنها صحیح است...دلا خو کن به تنهایی که از تنها بلا خیزد...شاعر چون از درد عشق رنج میکشه...و درد هجران برای عارف شیرین تر از وصال هست...برای همین شاعر به طعنه به دل خودش میگه که به تنهایی خو بگیر و از عشق بگذر ..چون دلی که عاشق نباشه درد و بلایی هم نداره و راحت زندگی میکنه...این بیت یک طعنه کاملا اشکار به راحت طلبی انسان هایی هست عاشق نیستن و درد هجران هم ندارن...سپاسگذار
ای دل به تنها بودن عادت کن که اگر واسته به تن ها( اشخاص) باشی بلاها در انتظارت خواهد بود
تنهای اولی به معنی تک بودن و تنهای دوم بصورت تن ها یعنی افراد دیگر ست.
به نام خدا.دلا خو کن به تنهایی☆که از تن ها بلا خیزد.سلام و عرض ادب خدمت تمام بزرگواران.منظور تمامی اظهار نظر کنندگانی که زنده اند و بیش و کم مطلب نوشته اند.(تنها آنان که دیکته نمینویسند؛همواره نمره 20میگیرند!
با عرض سلام و احترام
دلا خو کن به تنهایی(خداوند یکتا و تنها) ، که از تن ها بلا خیزد
ای دل با خداوند یکتا مانوس باش و وابسته ی انسانها مباش که دچار بلا میشوی
سعادت آن کسی دارد که از تنها بپرهیزد
ضمن اینکه وابسته مردم نباید باشی لیکن از عزلت و تنهایی بپرهیز تا خوشبخت گردی
پس در مصرع اول «تنهایی» منظور خداوند یکتاست
تنها جمع تن اشاره به انسانها
و در مصرع دوم تنها به معنی تنهایی و عزلت بکار رفته
بخاطر زحمات بی دریغ شما و سایت خوبتون سپاسگزارم
یا حق
به نام حق
سلام و درود
به نظر بنده معنای این شعر
دلا خو کن به تنهایی که از تن ها بلا خیزد
سعادت آن برد آخر که از تن ها بپرهیزد
تنهایی اول به معنای تفرید و فرد بودن از تن و دو لغت دیگه ی تن ها به معنای اهل تن هست.
یعنی دلا به فرد بودن و جدا بودن از تن خو کن که از تن ها:( امیال تن و اهل تن) بلا خیزد و کسی سعادتمند خواهد شد که از این امیال و از این اهل بپرهیزد.
در دوستیهای واقعی و در ازدواج روح ها پیوند میخورند و جایی که روح ها هبوت کنند تن ها از میان برخیزند.
و چه موقع روح ها پیوند میخورند:زمانی که هر دو تن رو به وحدانیت خداوند داشته باشند، که آن عالم واحد (توحید) تفرید کننده هست و روح ها رو یکی میکنه.
پس وجه ها مهمه، این که: وجه ما بسوی دنیاست که از دنیا رنگها پیدا میشه و بسوی تن هاست که از تن ها من ها پیدا میشه و جایی که تن ها و من ها و رنگها باشه خبری از توحید نیست,
و یا وجه ما به سوی اللّه است که در آن صورت ما میتونیم باهم به سوی اللّه برویم و یکی شویم زیرا:کلُ شیُ هالک الا وجه هو.
که یکی هست و هیچ نیست جز او
وحدهُ لا اله الا هو
پس برای باقی شدن باید به توحید رسید.
و من اللّه التوفیق یا حق
پست همه دوستان قشنگ و درست بود. مطلب مازیار نظر منو جلب کرد. تا بحال از این منظر بهش نگاه نکرده بودم. حکایت از اجتماعی و مثبت اندیش بودن مازیار داره. جالب بود
من فکر میکنم نحوه صحیح این شعراین باشه
دلاخوکن زتنهایی که ازتنهابلاخیزد
به این دلیل که زتنهایی.بیانگراین است پرهیزکردن از
تنهایی میباشد.نظرشماچیه ممنونم
دوستان کجای این شعر بالا این بیت ( دلا خو کن به تنهایی که تن ها بلا خیزد ) هست آخه؟ یا مربوط به هم؟
با سلام
ببخشید بیت دلا خو کن به تنهایی که از تن ها بلا خیزد
سعادت ان کسی دارد که از تن ها بپرهیز
کجای شعر بالاست
تفسیر ابیات ۱ و ۲ فوق:
عارف وشاعر نامور قرن صفوی در این دو بیت میفرماید:
ای دل راحت طلب دنیا پرست، اگر بخواهی آن وجد و طرب درونی را حس کنی بایست از این زرق و برق عالم ظاهر دست بکشی. و اگر جهان بینی تو الهی بوده و به چشم باطن به احوالات دنیا نظر کنی، در همین عالم بهشت ابدی را تجربه خواهی کرد.
و درصورتیکه از همانیدگی و وابستگی مادی دنیوی گذشتی و نظری به روز الست و جاودانگی خود کردی، میتوانی قدمی به اسرار نهان و ذات هستی نزدیک شوی.
دلا خو کن به تنهایی که از تنها بلا خیزد
این بیت اطلاع موثقی نیست که از کیست
در جنوب توی فائز خوانی بوشهری جزو اشعار معروف هست
حدس دیگری در مورد معنی این بیت این میتونه باشه:
دلا خو کن زتنهایی که از تنها بلا خیزد
خو به معنی پاک کردن و آلاییدن
یعنی عادت تنهایی را از دل بیرون کردن
چون نیست خواجه حافظ معذور دار ما را
غالب نظراه دیدم وخواندم وهرکس ازظن خود شد یارمن به قول مولانا.دوستان عزیز شما که هنوز قادر نیستید شاعر وسراینده بیت را پیدا کنید وببینید چه اندیشه ای دارد آنگاه تفسیر بیت را می نوشتید.اولا چرا باید ازسیمین بهبهانی باشد؟اگرازسیمین است بیتهای دیگرغزل یاقصیده رابفرمایید.اما حافظ.هرگزحافظ درکل اندیشههایش که بیشتردرهمان پانصد غزل تجلی یافته است، چنین فکری رانپرورانده است.اما آیا تنها یعنی تن وبدن می تواند باشد؟ بله اما چرا.باید بگویم سراینده چنین شعری باید ازقرن ششم وبعدازآن تا قرن هشتم باشد.چون درون مایه های شعری این دوره اکثر عزلت نشینی ودوری ازانسانها ودرکنج خلوت خزیدن است.چون فکرمی کردند انسان باید ازجامعه بدورباشد تافریب نفس اماره وقاطع الطریق راه شریعت وحقیت،شیطان را نخورد.نمونه این تفکر درمرصاد العباد نجم الدین دایه هست .رهزنان انس والجن که راه رهروان طریقت را قطع می کنند.چرا ازقرن ششم تا هشتم هجری این کشور مورد تجاوزبیگانگان بود وکم آدمها درمقابل آنها ایستادگی کردند.بیشتردعا می کردند ودرکنج خلوت بودند.چون فکرمی کردند که اینها همان بلاهای آسمانی است که خداوند برای تنبیه مردم تن پرورووابسته نفس اماره فرستاده است.داستان مغولی که به ۱۵ ایرانی روبرو میشود ومیگوید شمشیر راهمراه ندارم که گردن شما را بزنم دورشان خط کشید ورفت شمشیرآورد وگردن هرپانزده نفر را زد.پس تنها یعنی انسانها تن وبدن انسانهایی که اگر گناهکار باشند شخص دیگر را هم آلوده می کنند