گنجور

غزل شمارهٔ ۹۳۳

می‌کشی ما را به زاری هرچه خواهی می‌کنی
اختیار ما تو داری هرچه خواهی می‌کنی
با همه سوز درون در ره میان خاک و خون
می‌کشی ما را به خواری هرچه خواهی می‌کنی
بر سر ما صد بلا در هر نفس می‌آوری
گه بری دل گاه آری هرچه خواهی می‌کنی
گاه جان می‌بخشی و گاهی دل از ما می‌بری
کس نداند در چه کاری هرچه خواهی می‌کنی
جان ما از تست جانا و دل ما هم ز تست
هر دو را ای جان تو داری هرچه خواهی می‌کنی
داغ بر دل می‌نهی آتش به جان می‌افکنی
هر دو را انواع یاری هرچه خواهی می‌کنی
نقش ما الواح ما ارواح ما در دست تست
هر چه خواهی می‌نگاری هرچه خواهی می‌کنی
پیش چوگان غمت ما گوی دل افکنده‌ایم
تو در این میدان سواری هرچه خواهی می‌کنی
افکنی از دست گاه و گاه بر گیری ز راه
می‌زنی که زخم کاری هرچه خواهی می‌کنی
افکنی، رانی، زنی، از پیش خود دورم کنی
باز پیش خویشم آری هرچه خواهی می‌کنی
گیری و داری و بخشایی و بخشی سر دهی
یا به جلادم سپاری هرچه خواهی می‌کنی
می‌پزی چون خام بینی سوزی ار شد نیم‌پخت
با دلم از پخته کاری هرچه خواهی می‌کنی
دورم از خود افکنی و نام غمخواری کنی
حق یاری می‌گذاری هرچه خواهی می‌کنی
گه به هجران مبتلا گاهی به حرمانم اسیر
رحم بر ضعفم نیاری هرچه خواهی می‌کنی
می‌کنی دیوانه گاهی سر به صحرا می‌دهی
می‌دهی گه هوشیاری هرچه خواهی می‌کنی
در محیط عشق خونخوار خودم افکنده‌ای
گه به تک گه بر سر آری هرچه خواهی می‌کنی
گه گدازی گه نوازی گاه سوز و گاه ساز
گه عزیزی گاه خواری هرچه خواهی می‌کنی
گه در اوج عصمتم گه در حضیض شر و شور
گاه داری گه گدازی هرچه خواهی می‌کنی
گه پریشان گه پشیمان گه گرانم گه سبک
گاه خواری گاه یاری هرچه خواهی می‌کنی
گاه می‌پوشی و گاهی پردهٔ ما می‌دری
خویشتن را پرده‌داری هرچه خواهی می‌کنی
فیض را در تابهٔ سودای خود افکنده‌ای
داریش در بی‌قراری هرچه خواهی می‌کنی

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

می‌کشی ما را به زاری هرچه خواهی می‌کنی
اختیار ما تو داری هرچه خواهی می‌کنی
هوش مصنوعی: تو ما را به زاری وادار می‌کنی و هرطور که بخواهی با ما رفتار می‌کنی. اختیار تمام کارها در دستان توست و هرآنچه که اراده کنی، انجام می‌دهی.
با همه سوز درون در ره میان خاک و خون
می‌کشی ما را به خواری هرچه خواهی می‌کنی
هوش مصنوعی: با وجود درد و سوزی که در درون دارم، در مسیری که پر از خاک و خون است، ما را به ذلت می‌کشی و هر طور که بخواهی با ما رفتار می‌کنی.
بر سر ما صد بلا در هر نفس می‌آوری
گه بری دل گاه آری هرچه خواهی می‌کنی
هوش مصنوعی: تو در هر لحظه بر ما بلاهای زیادی می‌فرستی، گاه دل ما را می‌شکنی و گاه هر چه بخواهی با ما می‌کنی.
گاه جان می‌بخشی و گاهی دل از ما می‌بری
کس نداند در چه کاری هرچه خواهی می‌کنی
هوش مصنوعی: گاهی به ما زندگی دوباره می‌دهی و گاهی دل‌مان را می‌چسبانی. هیچ‌کس نمی‌داند تو در چه کارهایی مشغولی و هرچه بخواهی، انجام می‌دهی.
جان ما از تست جانا و دل ما هم ز تست
هر دو را ای جان تو داری هرچه خواهی می‌کنی
هوش مصنوعی: عشق و زندگی ما به تو وابسته است و دل‌های‌مان پر از محبت توست. تو هر کاری که بخواهی می‌توانی با این احساسات ما انجام دهی.
داغ بر دل می‌نهی آتش به جان می‌افکنی
هر دو را انواع یاری هرچه خواهی می‌کنی
هوش مصنوعی: تو بر دل من درد و اندوه می‌گذاری و آتش را به جانم می‌افکنی. هر نوع کمکی که بخواهی می‌کنی.
نقش ما الواح ما ارواح ما در دست تست
هر چه خواهی می‌نگاری هرچه خواهی می‌کنی
هوش مصنوعی: ما مانند کتیبه‌هایی هستیم که روح ما در دستان تو قرار دارد، هر چه بخواهی می‌نویسی و هر چه بخواهی انجام می‌دی.
پیش چوگان غمت ما گوی دل افکنده‌ایم
تو در این میدان سواری هرچه خواهی می‌کنی
هوش مصنوعی: در برابر مشکلات و غم‌های تو، ما تمام حسرت‌هایمان را در دل گذاشته‌ایم، و تو در این عرصه به راحتی هر کاری که بخواهی می‌توانی انجام دهی.
افکنی از دست گاه و گاه بر گیری ز راه
می‌زنی که زخم کاری هرچه خواهی می‌کنی
هوش مصنوعی: تو گاهی در کارها بی‌احتیاطی و آسیب‌هایی به وجود می‌آوری که هر چه می‌خواهی، بی‌پروا انجام می‌دهی.
افکنی، رانی، زنی، از پیش خود دورم کنی
باز پیش خویشم آری هرچه خواهی می‌کنی
هوش مصنوعی: تو هر کاری که بخواهی با من می‌کنی، من را دور می‌کنی یا به سمتی می‌فرستی، اما در نهایت باز هم به خودم برمی‌گردم.
گیری و داری و بخشایی و بخشی سر دهی
یا به جلادم سپاری هرچه خواهی می‌کنی
هوش مصنوعی: تو در دست داری و هر چه بخواهی می‌کنی، یا می‌توانی آن را به دست دیگران بسپاری. انتخاب با توست که چه کار کنی.
می‌پزی چون خام بینی سوزی ار شد نیم‌پخت
با دلم از پخته کاری هرچه خواهی می‌کنی
هوش مصنوعی: اگر همچنان نپخته باشی و آتش در دل نباشی، دلت به صبر و آرامش نخواهد رسید. اما اگر کمی خودت را تبدیل به پخته‌تری کنی، می‌توانی هر کاری که بخواهی انجام دهی.
دورم از خود افکنی و نام غمخواری کنی
حق یاری می‌گذاری هرچه خواهی می‌کنی
هوش مصنوعی: از خود دور می‌شوی و به ظاهر خود را دلسوز و کمک‌کننده نشان می‌دهی، اما در واقع هر کاری که بخواهی می‌کنی و به دیگران کمکی نمی‌کنی.
گه به هجران مبتلا گاهی به حرمانم اسیر
رحم بر ضعفم نیاری هرچه خواهی می‌کنی
هوش مصنوعی: گاهی در جدایی رنج می‌برم و گاهی در غصه گرفتار می‌شوم. بر من که ضعيفم رحم نمی‌کنی و هر چه بخواهی، انجام می‌دهی.
می‌کنی دیوانه گاهی سر به صحرا می‌دهی
می‌دهی گه هوشیاری هرچه خواهی می‌کنی
هوش مصنوعی: گاهی اوقات به خاطر عشق یا احساسات شدید، انسان دچار جنون می‌شود و به دنیای آزاد و طبیعت پناه می‌برد. اما در این حالت، هر زمان که بخواهد، می‌تواند به حالت ذهنی عادی و هوشیاری برگردد و کنترل اوضاع را در دست بگیرد.
در محیط عشق خونخوار خودم افکنده‌ای
گه به تک گه بر سر آری هرچه خواهی می‌کنی
هوش مصنوعی: در دنیای عاشقانه و پر از چالش خودم، تو به راحتی هر کاری که بخواهی می‌کنی؛ گاهی آرام و گاهی با شدت، بدون توجه به احساسات من.
گه گدازی گه نوازی گاه سوز و گاه ساز
گه عزیزی گاه خواری هرچه خواهی می‌کنی
هوش مصنوعی: گاهی محبت می‌کنی، گاهی بی‌محلی؛ گاهی ناراحت و گاهی به شادی می‌گذرانیم. هرچه بخواهی، انجام می‌دهی.
گه در اوج عصمتم گه در حضیض شر و شور
گاه داری گه گدازی هرچه خواهی می‌کنی
هوش مصنوعی: گاهی در اوج قدرت و موفقیت هستم و گاهی در پایین‌ترین سطح از خودم. گاهی تو مرا همراهی می‌کنی و گاهی خودت را کاملاً از من دور می‌کنی. هر چه بخواهی، همان‌طور رفتار می‌کنی و هر اقدامی که بخواهی انجام می‌دهی.
گه پریشان گه پشیمان گه گرانم گه سبک
گاه خواری گاه یاری هرچه خواهی می‌کنی
هوش مصنوعی: گاهی نگران و پریشانم، گاهی پشیمان. گاهی احساس سنگینی می‌کنم و گاهی سبک و آزاد. در برخی مواقع احساس خجالت می‌کنم و در مواقع دیگر از دیگران کمک می‌گیرم؛ تو هرچه بخواهی، می‌توانی انجام دهی.
گاه می‌پوشی و گاهی پردهٔ ما می‌دری
خویشتن را پرده‌داری هرچه خواهی می‌کنی
هوش مصنوعی: گاهی خود را پنهان می‌کنی و گاهی پرده‌ای که ما در برابر تو داریم را می‌دری. در واقع، تو هر چه بخواهی می‌کنی و به این ترتیب خویشتن را زیر پوشش نگه می‌داری.
فیض را در تابهٔ سودای خود افکنده‌ای
داریش در بی‌قراری هرچه خواهی می‌کنی
هوش مصنوعی: تو در تابلوی افکار و احساسات خود، آنقدر تأثیر و جذبه داری که می‌توانی هر کاری را که بخواهی، در حالتی پر از بی‌قراری، انجام دهی.

حاشیه ها

1399/12/14 01:03
ناشناس

بیت سیزدهم غمخواری نباید می‌بود؟