گنجور

غزل شمارهٔ ۹۱۳

نکنی گر تووفا حسبی الله کفی
ورنهی روبجفا حسبی الله کفی
قدتو نخل بلند بر آن شکروقند
نکنی گر تو عطا حسبی الله کفی
چو برویت نگرم حق بودش در نظرم
نیم از اهل هو احسبی الله کفی
گاه زخمی می زنم گاه مرهم می نهم
تاچه راخواست خداحسبی الله کفی
از تو درد و تو دوا از تو رنج تو شفا
حق چنین ساخت تراحسبی الله کفی
سرنهم بر درتو جان نهم بر سر تو
تا شوم از شهدا حسبی الله کفی
دل من بسته تو جان من خستهٔ تو
نکنی گر تو دوا حسبی الله کفی
مانده از من نفسی میروم سوی کسی
تا رهم از من و ما حسبی الله کفی
از تو کام ار نبرم ره دیگر سپرم
یار فیض است خدا حسبی الله کفی

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلن فعلاتن فعلن
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نکنی گر تووفا حسبی الله کفی
ورنهی روبجفا حسبی الله کفی
هوش مصنوعی: اگر تو از عهد و پیمان خود پیشی بگیری، من به خداوند تکیه می‌کنم که برایم کافی است. و اگر با بی‌توجهی از من روی برگردانی، باز هم به خداوند پناه می‌برم که او کفایت می‌کند.
قدتو نخل بلند بر آن شکروقند
نکنی گر تو عطا حسبی الله کفی
هوش مصنوعی: اگر قد و قامت تو همچون نخل بلند باشد و شک و تردید به دل راه ندهی، باید بدانی که من به یاری خداوند نیازی به کسی ندارم.
چو برویت نگرم حق بودش در نظرم
نیم از اهل هو احسبی الله کفی
هوش مصنوعی: وقتی به چهره‌ات نگاه می‌کنم، در نظر من حقیقت تجلی می‌یابد. نصف وجود من را سحر و جاذبه‌ات پر کرده و تنها به خدا تکیه می‌کنم.
گاه زخمی می زنم گاه مرهم می نهم
تاچه راخواست خداحسبی الله کفی
هوش مصنوعی: گاهی برای خود جراحتی ایجاد می‌کنم و گاهی درصدد درمان آن برمی‌آیم. هرچه که برایم مقدر شده، به خواست خداوند، کافی و کافی است.
از تو درد و تو دوا از تو رنج تو شفا
حق چنین ساخت تراحسبی الله کفی
هوش مصنوعی: از تو نشأت می‌گیرد درد و درمان، رنج و آرامش نیز از توست. حق چنین سرنوشتی برای من رقم زده است. خداوند برای من کافیست.
سرنهم بر درتو جان نهم بر سر تو
تا شوم از شهدا حسبی الله کفی
هوش مصنوعی: به در خانه‌ات می‌آیم و جانم را فدای تو می‌کنم، تا مانند شهدا شوم و بگویم که خدای من کافی است.
دل من بسته تو جان من خستهٔ تو
نکنی گر تو دوا حسبی الله کفی
هوش مصنوعی: دل من با تو پیوند خورده و جانم از دوری تو رنج می‌برد. اگر تو درمان من نباشی، خداوند برایم کافی است.
مانده از من نفسی میروم سوی کسی
تا رهم از من و ما حسبی الله کفی
هوش مصنوعی: من دیگر نفس و جانی ندارم و به سمت کسی می‌روم تا از خودم و این ماجرا رها شوم؛ خدا کافی است برای من.
از تو کام ار نبرم ره دیگر سپرم
یار فیض است خدا حسبی الله کفی
هوش مصنوعی: اگر نتوانم از تو بهره‌ای ببرم، به راه دیگری می‌روم. یار من، خداوند است و او کافی است برای من.