غزل شمارهٔ ۹۰۳
ای فدای غم جان تو کسی
که تو هم جانی و جانان کسی
تو بمانی دگران در گذرند
همهٔ خلق بقربان کسی
لمن الملک تو سوزد اغیار
آتش قهر تو طوفان کسی
بفدای تو سر و سامان ها
ای سر هر کس و سامان کسی
هر چه جز تو همه کفر است و ضلال
نیست جز عشق تو ایمان کسی
درد تو بس بودم در دل و جان
درد تو مایهٔ درمان کسی
روی بنمائی و گر ننمائی
آن خویشی تونهای آن کسی
رحم کن رحم که بگداخت دلم
در غمت جان کسی جان کسی
فیض جان داد بجانان آخر
قطره پیوست بعمان کسی
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای فدای غم جان تو کسی
که تو هم جانی و جانان کسی
هوش مصنوعی: ای کسی که در غم تو جانم فدای توست، تو هم همانند جان خودت محبوب و عزیز کسی هستی.
تو بمانی دگران در گذرند
همهٔ خلق بقربان کسی
هوش مصنوعی: اگر تو بمانی، دیگران همگی در حال گذر و رفتن هستند؛ همهٔ موجودات، قربانی کسی خواهند شد.
لمن الملک تو سوزد اغیار
آتش قهر تو طوفان کسی
هوش مصنوعی: برای من جز تو هیچ سلطانی وجود ندارد؛ خشم تو مانند آتشی است که دشمنان را میسوزاند، و طوفان تو هیچ کس را نمیتواند تحمل کند.
بفدای تو سر و سامان ها
ای سر هر کس و سامان کسی
هوش مصنوعی: به خاطر تو به جان و زندگیام قربان میروم، ای آنکه برای هر فردی سر و سامان و ارادهای هستی.
هر چه جز تو همه کفر است و ضلال
نیست جز عشق تو ایمان کسی
هوش مصنوعی: هر چیزی غیر از وجود تو، کفر و گمراهی است و تنها عشق به تو میتواند باعث ایمان و یقین شود.
درد تو بس بودم در دل و جان
درد تو مایهٔ درمان کسی
هوش مصنوعی: من به خاطر درد و رنج تو به اندازه کافی در دل و جانم احساس درد کردهام، و درد تو میتواند برای کسی دیگر مایهٔ تسکین باشد.
روی بنمائی و گر ننمائی
آن خویشی تونهای آن کسی
هوش مصنوعی: اگر خودت را نشان دهی، خوب است؛ اما اگر نشان ندهی، به این معناست که تو آن شخص نیکوکار نیستی.
رحم کن رحم که بگداخت دلم
در غمت جان کسی جان کسی
هوش مصنوعی: ای دل رحم کن، که در غم تو قلبم به شدت میسوزد و حالم خراب است. احساس میکنم که جان کسی به خاطر این درد جان میدهد.
فیض جان داد بجانان آخر
قطره پیوست بعمان کسی
هوش مصنوعی: در نهایت، روح و جانِ فیض به دلهای عاشقان پیوست و به آرامش رسید.