غزل شمارهٔ ۸۷۹
ایا نفسی علی الهجران نوحی
و بالاشواق و الا حزان یوحی
ندارم طاقت هجران جانان
تعالی نفس نوحی ثم نوحی
مرا جان دادن آسانتر ز هجران
معنی عن لی اذهب بروحی
وصالت جان دهد هجرت ستاند
تعالی یا سلیمی الا تروحی
حبیبی فی فوادی یا فوادی
و فی روحی فلا تذهب بروحی
دلم بگرفت از نادیدن دوست
فتاحی فی فتوح فی فتوحی
و نفسی با عدتنی عن حبیبی
الا یا نفس روحی ثم روحی
غم هجران جانان سوخت جانم
اساقی هات راحا احی روحی
خمار بادهٔ دوشین مرا کشت
صبوحا فی صبوح فی صبوحی
وصالش مقصد اقصای فیض است
ولو فی وصله اتلاف روحی
غزل شمارهٔ ۸۷۸: عشق حبیب را بود بر دل من عنایتیغزل شمارهٔ ۸۸۰: دل و دین و عقل و هوشم همه را بر آب دادی
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ایا نفسی علی الهجران نوحی
و بالاشواق و الا حزان یوحی
هوش مصنوعی: آیا جانم به خاطر دوری تو ناله میکند و با عشق و longing در دل دارم، یا اینکه غم و اندوهی در من زنده است؟
ندارم طاقت هجران جانان
تعالی نفس نوحی ثم نوحی
هوش مصنوعی: من تحمل دوری محبوب را ندارم، مانند نوح که بارها ناله و زاری کرد.
مرا جان دادن آسانتر ز هجران
معنی عن لی اذهب بروحی
هوش مصنوعی: برای من جان دادن راحتتر از فاصله گرفتن است، پس بگذار روحم برود.
وصالت جان دهد هجرت ستاند
تعالی یا سلیمی الا تروحی
هوش مصنوعی: وصول به محبوب جان و روح را تازه میکند، اما هجرت و دوری روح را میستاند. ای سلیمی، آیا لحظهای از این عشق خود را فراموش میکنی؟
حبیبی فی فوادی یا فوادی
و فی روحی فلا تذهب بروحی
هوش مصنوعی: دوست عزیز، تو در دل و روح من جا داری، پس روح من را از من نبر.
دلم بگرفت از نادیدن دوست
فتاحی فی فتوح فی فتوحی
هوش مصنوعی: دل من از اینکه دوست را نمیبینم غمگین و ناراحت است.
و نفسی با عدتنی عن حبیبی
الا یا نفس روحی ثم روحی
هوش مصنوعی: این بیت به بیان حس جدایی و ناتوانی شخص از معشوقش میپردازد. گوینده به نوعی از نفس خود میگوید که او را از معشوقش دور کرده و این دوری برایش بسیار سخت و غیرقابل تحمل است. در واقع، او به عمق احساساتش اشاره میکند و نشان میدهد که چگونه این جدایی بر روح و نفسش تأثیر گذاشته است.
غم هجران جانان سوخت جانم
اساقی هات راحا احی روحی
هوش مصنوعی: درد دوری معشوق باعث سوختن جانم شد، ای ساقی، بگذار که روح من احیا شود.
خمار بادهٔ دوشین مرا کشت
صبوحا فی صبوح فی صبوحی
هوش مصنوعی: مستی بادهٔ خوشی که دیشب نوشیدم، مرا در صبح کشته است.
وصالش مقصد اقصای فیض است
ولو فی وصله اتلاف روحی
هوش مصنوعی: رساندن به اوج فیض و بهرهمندی، هدف والایی است حتی اگر در این مسیر باعث رنج و زوال جانم شود.