گنجور

غزل شمارهٔ ۸۷۷

گهی نان را فدای جان فرستی
گهی جان را فدای نان فرستی
گهی دلرا دهی ذوق عبادت
که تا جانرا بر جانان فرستی
کنی گه جان و دلرا خادم تن
پی نانشان باین و آن فرستی
یکی را از می عشقت کنی مست
یکی را تره و بریان فرستی
یکی را جا دهی در صدر جنت
یکی سوی چه نیران فرستی
کنی به درد دشمن را بدرمان
ز دردت دوست را درمان فرستی
بباری بر سر این برف و باران
بسوی کشت آن باران فرستی
یکیرا مست گردانی ببازار
یکیرا ساغری پنهان فرستی
خلاصی گه دهی تن را ز طوفان
ببحر جان گهی طوفان فرستی
جزای طاعت آن خواهم که جان را
کنی مست و سوی جانان فرستی
سزای معصیت خواهم که در دل
ز دردت آتش سوزان فرستی
جواب مولویست این فیض کو گفت
اگر درد مرا درمان فرستی

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گهی نان را فدای جان فرستی
گهی جان را فدای نان فرستی
هوش مصنوعی: گاه برای تامین نان و معیشت، جان خود را به خطر می‌اندازی و گاه برای حفظ جان، از نان و نیازهای خود چشم‌پوشی می‌کنی.
گهی دلرا دهی ذوق عبادت
که تا جانرا بر جانان فرستی
هوش مصنوعی: گاهی دل را به شوق عبادت مشغول می‌کنی تا جانت را به معشوق بسپاری.
کنی گه جان و دلرا خادم تن
پی نانشان باین و آن فرستی
هوش مصنوعی: تو به جسم و جان خدمت می‌کنی تا نیازهای مادی خود را برآورده کنی و از این‌سو به آن‌سو می‌روی.
یکی را از می عشقت کنی مست
یکی را تره و بریان فرستی
هوش مصنوعی: یکی را از محبت و عشق تو به حالت مستی می‌رسانی، در حالی که به دیگری خوراکی مثل تره و بریان می‌فرستی.
یکی را جا دهی در صدر جنت
یکی سوی چه نیران فرستی
هوش مصنوعی: اگر یکی را در بهشت برین قرار بدهی، دیگری را به سوی دوزخ می‌فرستی.
کنی به درد دشمن را بدرمان
ز دردت دوست را درمان فرستی
هوش مصنوعی: اگر خلافکار را درمان کنی، به خاطر درد دشمنی‌اش، تنها به دوستت که دردش را از تو می‌کشد، کمک نمی‌کنی.
بباری بر سر این برف و باران
بسوی کشت آن باران فرستی
هوش مصنوعی: باران و برف بر زمین می‌بارند و تو به سوی کشت و زرع آن باران فرستاده می‌شوی.
یکیرا مست گردانی ببازار
یکیرا ساغری پنهان فرستی
هوش مصنوعی: یک نفر را در بازار مجذوب و شگفت‌زده می‌کنی و یکی دیگر را با یک جام مخفی از می، سیراب می‌کنی.
خلاصی گه دهی تن را ز طوفان
ببحر جان گهی طوفان فرستی
هوش مصنوعی: گاهی به انسان آرامش می‌بخشی و او را از طوفان‌های زندگی نجات می‌دهی، و گاهی نیز به او چالش‌ها و سختی‌هایی می‌دهی تا بر آن‌ها غلبه کند.
جزای طاعت آن خواهم که جان را
کنی مست و سوی جانان فرستی
هوش مصنوعی: من پاداشی خواهم داد که روح تو را سرشار از شگفتی کند و به سوی محبوب خود راهی‌ات سازد.
سزای معصیت خواهم که در دل
ز دردت آتش سوزان فرستی
هوش مصنوعی: من به خاطر گناهی که کرده‌ام، می‌خواهم عذاب و مجازاتی را بپذیرم که از دل و آسیب‌هایی که درد تو به من وارد کرده، آتش سوزانی برمی‌خیزد.
جواب مولویست این فیض کو گفت
اگر درد مرا درمان فرستی
هوش مصنوعی: اگر می‌توانی دردی که دارم را درمان کنی، پس به من بگو تا از این نعمت بهره‌مند شوم.