غزل شمارهٔ ۸۵۶
کی پسندی تو جفا بر من مسکین کی کی
تو و اندیشه ین کار خدا را هی هی
معدن مهر و وفا ز آنکه ازو جور و جفا
حاشلله کی آید ز تو اینها کی کی
دردیم وعدهٔ وصلت ببهار اندازی
باز چون فصل بهار آید گوئی دی دی
زخم بر من زنی و دست من آلوده کنی
تا چه گویند که زد زخم بگوئی وی وی
بس که با ناله و زاری دل من خو کرده است
چون شوم خاک نروید ز گل من جز نی
می انگور نخواهم که بود تلخ و پلید
لب شیرین تو خواهم بمکم پی در پی
جرعهٔ از لب لعلت اگرم دست دهد
تا ابد موی بمویم همه گوید می می
گر بخاکم گذری رقص کنان برخیزم
وز سر شوق زنم نعرهٔ یاحی یاحی
هی و هوئی بکن ای فیض بود کز طرفی
ناگهان بر سرت آید که رسیدم هی هی
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کی پسندی تو جفا بر من مسکین کی کی
تو و اندیشه ین کار خدا را هی هی
هوش مصنوعی: چه کسی را خوش میآید که بر من بیچاره جفا شود؟ تو که هستی و چه فکرها و تدبیرهایی دربارهی این کار خدا انجام میدهی؟ افسوس!
معدن مهر و وفا ز آنکه ازو جور و جفا
حاشلله کی آید ز تو اینها کی کی
هوش مصنوعی: معدن محبت و وفا از کسی است که از او ظلم و ستم دور است. هیچگاه این مسائل از تو برنمیخیزد.
دردیم وعدهٔ وصلت ببهار اندازی
باز چون فصل بهار آید گوئی دی دی
هوش مصنوعی: ما در انتظار وعدهٔ دیدار هستیم و امید داریم که آن ملاقات در فصل بهار رخ دهد، اما زمانی که بهار میرسد، هیچ چیزی از آن وعدهٔ ملاقات به یادمان نمیآید.
زخم بر من زنی و دست من آلوده کنی
تا چه گویند که زد زخم بگوئی وی وی
هوش مصنوعی: تو بر من زخم میزنی و دست من را آلوده میکنی، پس خواهید دید که در اینباره چه میگویند و ما چه صحبتی خواهیم کرد.
بس که با ناله و زاری دل من خو کرده است
چون شوم خاک نروید ز گل من جز نی
هوش مصنوعی: دل من به شدت با ناله و گله آشنا شده است، به طوری که وقتی روزی به خاک میرود، از آن جز صدای نی نمیروید.
می انگور نخواهم که بود تلخ و پلید
لب شیرین تو خواهم بمکم پی در پی
هوش مصنوعی: من نوشیدنی تلخ و ناخوشایندی از انگور نمیخواهم، بلکه میخواهم به طور مداوم از لبهای شیرین تو لذت ببرم.
جرعهٔ از لب لعلت اگرم دست دهد
تا ابد موی بمویم همه گوید می می
هوش مصنوعی: اگر فرصتی پیش بیاید که جرعهای از لبهای تو بنوشم، تا ابد موی من همه نشاندهندهی عاشق بودن من خواهد بود و همه خواهند گفت که من intoxicated از عشق تو هستم.
گر بخاکم گذری رقص کنان برخیزم
وز سر شوق زنم نعرهٔ یاحی یاحی
هوش مصنوعی: اگر بر روی خاک من عبوری کنی، با شادی و رقص برخواهم خاست و از شوق نعرهای سر خواهم داد که "یا حی، یا حی".
هی و هوئی بکن ای فیض بود کز طرفی
ناگهان بر سرت آید که رسیدم هی هی
هوش مصنوعی: ای فیض، به شوقی و شور و هیاهو بپرداز، زیرا ناگاه از سمتی یا از دنیای دیگری به تو میرسد که من هم آمدهام و این لحظه شگفتانگیز را به جشن مینشینم.