گنجور

غزل شمارهٔ ۸۵۵

از دست شد ز شوقت دستی بر این دلم نه
بر باد رفت خاکم پائی بر این گلم نه
محصول عمر خود را در کار خویش کردم
یک پرتو از جمالت در کار و حاصلم نه
از پیچ و تاب زلفت بس تیره روز گارم
گرد سرت از آن روی شمع مقابلم نه
از فیض یکه آهی شد قابل نگاهی
منت بیک نگاهی بر جان قابلم نه
زان چابکان که دایم مستغرق وصالند
برق عنایتی خوش بر جان کاهلم نه
بد را به نیک بخشند چون نیکوان مرا نیز
از خاک تیره بر گیر در صدر منزلم نه
قومی شکوه دارند صبری چه کوه دارند
یکذره صبر از ایشان بستان و در دلم نه
گم گشت در رهش دل شد کار فیض مشکل
بوی صبا ز زلفش در راه مشکلم نه
این شد جواب آن نظم از گفتهای ملا
ای پاک از آب وا ز گل پای در اینگلم نه

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از دست شد ز شوقت دستی بر این دلم نه
بر باد رفت خاکم پائی بر این گلم نه
هوش مصنوعی: به خاطر عشق و علاقه‌ام، از دست رفتم. دیگر نیازی به اشاره نیست که فقط خاکم بر باد رفته، زیرا پاهایم بر روی این گل باقی مانده است.
محصول عمر خود را در کار خویش کردم
یک پرتو از جمالت در کار و حاصلم نه
هوش مصنوعی: در طول عمرم تنها توانستم یک گوشه از زیبایی‌ات را در کارهایم ببینم و حاصل آن چیز چندانی نیست.
از پیچ و تاب زلفت بس تیره روز گارم
گرد سرت از آن روی شمع مقابلم نه
هوش مصنوعی: زلف‌های پیچ‌ودرپیچ تو باعث شده که روزگارم به شدت تیره و تار بشود. همچنان که زمزمه آتش شمع من، به خاطر آن چهره‌ات، در مقابل من نمایان است.
از فیض یکه آهی شد قابل نگاهی
منت بیک نگاهی بر جان قابلم نه
هوش مصنوعی: بخشش و رحمت الهی باعث شده که من لیاقت یک نگاه از سوی تو را پیدا کنم. برای من همین یک نگاه از تو به جانم کافی و ارزشمند است.
زان چابکان که دایم مستغرق وصالند
برق عنایتی خوش بر جان کاهلم نه
هوش مصنوعی: از اهل دل که همیشه در حال وصل و نزدیک شدن به معشوق‌اند، لطف و توجهی بر جان خسته و کاهلم نازل کن.
بد را به نیک بخشند چون نیکوان مرا نیز
از خاک تیره بر گیر در صدر منزلم نه
هوش مصنوعی: اگر به کسانی که بدی می‌کنند، نیکی کنید، نیکی به شما خواهد رسید. پس ای نیکوکاران، مرا از این خاک سیاه رهایی بخشید و به مقام بلند و والای خود برسانید.
قومی شکوه دارند صبری چه کوه دارند
یکذره صبر از ایشان بستان و در دلم نه
هوش مصنوعی: گروهی دارای قدرت و استقامت زیادی هستند، مانند کوه که استحکام دارد. اگر تنها کمی از صبر و استقامت آنها را بگیریم، هیچ چیزی در دل من نخواهد ماند.
گم گشت در رهش دل شد کار فیض مشکل
بوی صبا ز زلفش در راه مشکلم نه
هوش مصنوعی: دل در مسیری گم شد و کار فیض دشوار گردید، عطر نسیم از موهایش در این راه باعث مشکلات من شده است.
این شد جواب آن نظم از گفتهای ملا
ای پاک از آب وا ز گل پای در اینگلم نه
هوش مصنوعی: این پاسخ به نظم مربوط به سخنان ملاست. تو که پاکی و از آب و گِل بی‌نیازی، در واقع در میان من قرار داری.