غزل شمارهٔ ۸۵۴
گفتی مرا کن ذکر هو سبحانه سبحانه
من از کجا و یاد او سبحانه سبحانه
باید چو ذکر هو کنم در سینه نقش او کنم
تا روی دل آنسو کنم سبحانه سبحانه
کی میتوانم ذکر او کی میتوانم فکر او
کی میتوانم شکر او سبحانه سبحانه
امرش نبودی گر مرا کی ذکر من بودی روا
من از کجا او از کجا سبحانه سبحانه
از پیش من کی میرود از من جدا کی میشود
نسیان و یادش چون شود سبحانه سبحانه
خود ذکر اویم سر بسر گرچه ز ذکرم بیخبر
وز خود نمیدانم خبر سبحانه سبحانه
ذکرممن و او ذاکر است شکرممن و او شاکر است
عینم من و او ناظرم سبحانه سبحانه
هم ذاکر و مذکور او هم شاکر و مشکور او
هم ناظر و منظور او سبحانه سبحانه
جان مرا جانان بود جانم تن و او جان بود
او کی ز من پنهان بود سبحانه سبحانه
هم جان و هم جانان من هم مایهٔ درمان من
سرمایهٔ احسان من سبحانه سبحانه
گه منع و گه احسان کند گه درد و گه درمان کند
او هر چه خواهد آن کند سبحانه سبحانه
گاهی ازو گریان شوم گاهی ازو خندان شوم
او هرچه خواهد آن شوم سبحانه سبحانه
گه سازدم که سوزدم گه درّ دم گه دوزدم
گه مستیی آموزدم سبحانه سبحانه
جان غرق شد در بحر او دل گم شد اندر های و هو
ای فیض بس کن گفتگو سبحانه سبحانه
اطلاعات
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گفتی مرا کن ذکر هو سبحانه سبحانه
من از کجا و یاد او سبحانه سبحانه
هوش مصنوعی: تو به من گفتی که در یاد خداوند باشید، اما من از کجا باید به یاد او بیفتم؟
باید چو ذکر هو کنم در سینه نقش او کنم
تا روی دل آنسو کنم سبحانه سبحانه
هوش مصنوعی: باید به یاد او باشم و در دل خود تصویرش را نقش بزنم تا بتوانم با دل به سوی او بروم و فقط او را ببینم و ستایش کنم.
کی میتوانم ذکر او کی میتوانم فکر او
کی میتوانم شکر او سبحانه سبحانه
هوش مصنوعی: چه زمانی میتوانم به یاد او باشم؟ چه زمانی میتوانم به او فکر کنم؟ چه زمانی میتوانم شکرگذار او باشم؟ او به راستی با عظمتی بینظیر است.
امرش نبودی گر مرا کی ذکر من بودی روا
من از کجا او از کجا سبحانه سبحانه
هوش مصنوعی: اگر تو نبودی، من هم نبودم. پس چگونه میتوانم درباره وجود خودم سخن بگویم؟ من از کجا آمدهام و تو از کجا؟ پاک و منزهی، پاک و منزهی.
از پیش من کی میرود از من جدا کی میشود
نسیان و یادش چون شود سبحانه سبحانه
هوش مصنوعی: هیچکس از پیش من نمیرود و از من جدا نمیشود، فراموشی و یاد او چگونه ممکن است؟ او را تسبیح میگویم و از این موضوع حیرانم.
خود ذکر اویم سر بسر گرچه ز ذکرم بیخبر
وز خود نمیدانم خبر سبحانه سبحانه
هوش مصنوعی: من تمام وجودم در ذکر اوست، هرچند از ذکر خود بیخبرم و حتی از خودم نیز آگاهی ندارم. او را میستایم و شگفتی او را بیان میکنم.
ذکرممن و او ذاکر است شکرممن و او شاکر است
عینم من و او ناظرم سبحانه سبحانه
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به ارتباط عمیق و نزدیکی که با خداوند دارد اشاره میکند. او میگوید که در تمام فعالیتهایش، یاد و ذکر خدا در او وجود دارد و او از نعمتهای الهی سپاسگزاری میکند. همچنین، شاعر به این نکته میپردازد که خداوند همیشه ناظر بر اعمال اوست و در واقع، او را در همه حال میبیند. در نهایت، شاعر با تکرار کلمه "سبحانه"، به پاکی و عظمت خداوند تأکید میکند.
هم ذاکر و مذکور او هم شاکر و مشکور او
هم ناظر و منظور او سبحانه سبحانه
هوش مصنوعی: او همواره هم یاد شده و هم یاد کننده است، هم شکرگزار و هم مورد شکرگزاری، هم ناظر و هم مورد نظر است. پاک و منزه است!
جان مرا جانان بود جانم تن و او جان بود
او کی ز من پنهان بود سبحانه سبحانه
هوش مصنوعی: جان من به عشق معشوق است و معشوق برای من زندگی و روح من است. او همیشه برای من روشن و روشنایی بخش است و هیچگاه از من دور نیست. در عظمت او باید گفت سبحان الله.
هم جان و هم جانان من هم مایهٔ درمان من
سرمایهٔ احسان من سبحانه سبحانه
هوش مصنوعی: عشق و محبوب من، هم روح من است و هم آرامشدهندهام. او سرمایهی نیکیها و احسانهای من است، پاک و بینقص.
گه منع و گه احسان کند گه درد و گه درمان کند
او هر چه خواهد آن کند سبحانه سبحانه
هوش مصنوعی: گاهی در حق انسان، منع و جفا میکند و گاهی بر او احسان و لطف مینماید. گاهی باعث درد و گاهی مایه درمان میشود. او هر چه بخواهد، همان میکند. ستایش او بالاست.
گاهی ازو گریان شوم گاهی ازو خندان شوم
او هرچه خواهد آن شوم سبحانه سبحانه
هوش مصنوعی: گاهی به خاطر او گریه میکنم و گاهی به خاطر او میخندم. من هر چیزی که او بخواهد، میشوم. شایسته ستایش است.
گه سازدم که سوزدم گه درّ دم گه دوزدم
گه مستیی آموزدم سبحانه سبحانه
هوش مصنوعی: گاهی به سازندگی مشغولم و گاهی خود را میسوزانم. در مواقعی نغمهای را وارد کلامم میکنم و در مقام دزدی، از زیباییها و لذتها بهره میبرم. گاهی نیز به حال مستی و سرخوشی میآموزم. ستایش خداوند!
جان غرق شد در بحر او دل گم شد اندر های و هو
ای فیض بس کن گفتگو سبحانه سبحانه
هوش مصنوعی: جان من در دریای محبت او غرق شده و قلبم در هیاهوی دنیا گم شده است. ای فیض، دیگر بس کن از مشغلهها و حرفها؛ پاک و گرامی است یاد او.
حاشیه ها
1399/01/23 01:03
احمد علی شکوری عطار
کلمه سبحانه سبحانه که در انتهای هر خط نوشته شده در اصل ( سبحان هو سبحان هو ) درست است و در نسخ قدیم هم به این صورت نوشته شده است .