گنجور

غزل شمارهٔ ۸۴۶

گر ترا هست سر کشتن ما بسم الله
خیز از جای و بگو بهر فدا بسم الله
تیغ ابروی تو دارد چو سر کشتن ما
بسملم ساز بدین تیغ بلا بسم الله
گفته بودی که بشمشیر سرت بردارم
هین نشستم بر تو بر سر پا بسم الله
تا بکی وعده کنی حرف وفا هم گوئی
در دلت هست وفا گو بوفا بسم الله
سر تسلیم نهادیم به پیش تو بیار
هرچه خواهد دل تو بر سر ما بسم الله
بکشیم سر بنهیم و بجفا تن بدهیم
ای جفای تو وفا خیز و بیا بسم الله
فیض را بس که بدل هست هوای بسمل
مینگارد همه بر لوح هوا بسم الله

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر ترا هست سر کشتن ما بسم الله
خیز از جای و بگو بهر فدا بسم الله
هوش مصنوعی: اگر تو قصد داری ما را بکشید، آغاز کن! از جای خود برخیز و بگو که برای فدای ما، با نام خدا شروع کن!
تیغ ابروی تو دارد چو سر کشتن ما
بسملم ساز بدین تیغ بلا بسم الله
هوش مصنوعی: ابروی تو مثل چاقویی است که ما را از پای در می‌آورد. من با این بلای وجود تو مثل یک قربانی، فقط با نام خدا آماده‌ی پذیرش این درد هستم.
گفته بودی که بشمشیر سرت بردارم
هین نشستم بر تو بر سر پا بسم الله
هوش مصنوعی: تو گفته بودی که با شمشیر سرت را از بدن جدا می‌کنم، حالا من نشسته‌ام بر سرت و به تو می‌گویم: بسم الله.
تا بکی وعده کنی حرف وفا هم گوئی
در دلت هست وفا گو بوفا بسم الله
هوش مصنوعی: تا کی به من وعده‌های تو خالی بدهی و حرف از وفا بزنی؟ اگر در دل خود وفایی داری، پس با صراحت بگو. بسم‌الله!
سر تسلیم نهادیم به پیش تو بیار
هرچه خواهد دل تو بر سر ما بسم الله
هوش مصنوعی: ما با کمال میل و تسلیم در برابر تو ایستاده‌ایم، هر چه که دل تو بخواهد، بر سر ما بیافکن، که ما آماده‌این.
بکشیم سر بنهیم و بجفا تن بدهیم
ای جفای تو وفا خیز و بیا بسم الله
هوش مصنوعی: بیایید به زندگی ادامه دهیم و با بی‌رحمی‌های تو کنار بیاییم، ای بی‌رحمی تو، وفایی هم در میان است، بیا و آغاز کن.
فیض را بس که بدل هست هوای بسمل
مینگارد همه بر لوح هوا بسم الله
هوش مصنوعی: خوشا به حال فیض که به سادگی می‌تواند در چهره‌ی هوای زنده دیده شود. او با کلماتش همه چیز را بر صفحه‌ی آسمان می‌نویسد و آغاز همه چیز را با «بسم الله» آغاز می‌کند.