گنجور

غزل شمارهٔ ۸۳۴

ای دوست بیا که طاقتم طاق شده
جان و دل و دین بوصل مشتاق شده
شبها تا کی شمارم اختر گوئی
جسمم همه وقف این کهن طاق شده
جان مانده ز فکر و ذکر و تن هم ز عمل
بر دوش روان بار بدن شاق شده
نه صبر بدل مانده نه قوت ببدن
اعضای رئیسه روح را عاق شده
اجزای تنم ز یکدگر پاشیده
شیرازه گسسته دفتر اوراق شده
گفتن باشاره رفتنم با دست است
مژگانست زبان و ساعدم ساق شده
چندی غم و خرمی بهم میخوردم
هر جرعه کنون غمیست راواق شده
حالی دارم که هرکه بر من گذرد
تا دیده سراسر همه اشفاق شده
ای فیض بیا ز شکوه بگذر تن زن
اینست که جان گذشته و چاق شده
این ظلمت ظاهر بعدم گشته روان
باطن ز ثنای قدس اشراق شده

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای دوست بیا که طاقتم طاق شده
جان و دل و دین بوصل مشتاق شده
هوش مصنوعی: ای دوست، بیایید که دیگر توانم اندازه‌ای نیست و جان و دل و دینی که دارم به خاطر اشتیاقم به شما به تنگ آمده است.
شبها تا کی شمارم اختر گوئی
جسمم همه وقف این کهن طاق شده
هوش مصنوعی: شب‌ها تا چه زمانی باید ستاره‌ها را بشمارم، در حالی که تمام وجودم به این سقف قدیمی اختصاص یافته است.
جان مانده ز فکر و ذکر و تن هم ز عمل
بر دوش روان بار بدن شاق شده
روح، از تفکر بازمانده است و بدن، دچار بی‌عملی شده. بار بدن بر دوش روح، سنگینی می‌کند.
نه صبر بدل مانده نه قوت ببدن
اعضای رئیسه روح را عاق شده
هوش مصنوعی: دیگر نه توانایی انتظار هست و نه قدرت در بدن اعضای رئیسه روح، انگار که به نوعی به بی‌خبری رسیده‌اند.
اجزای تنم ز یکدگر پاشیده
شیرازه گسسته دفتر اوراق شده
هوش مصنوعی: بدن من از هم جدا شده و مانند کاغذی که ورق‌هایش پراکنده شده، به هم ریخته و بی‌نظم است.
گفتن باشاره رفتنم با دست است
مژگانست زبان و ساعدم ساق شده
هوش مصنوعی: شخصی به خاطر ناتوانی در بیان احساساتش، به حرکات و اشاره‌های خود اتکا دارد. او می‌گوید که چشمانش به مانند زبانی سخن می‌گوید و با حرکات دستش احساساتش را منتقل می‌کند. در این حالت، او نمی‌تواند به راحتی صحبت کند و احساساتش را تنها از طریق حرکات خود بیان می‌کند.
چندی غم و خرمی بهم میخوردم
هر جرعه کنون غمیست راواق شده
هوش مصنوعی: مدتی بود که در کنار غم و شادی بودم، اما حالا هر نوشیدنی که می‌نوشم به غم تبدیل شده است.
حالی دارم که هرکه بر من گذرد
تا دیده سراسر همه اشفاق شده
هوش مصنوعی: حالی دارم که هر کس بر من می‌گذرد، وقتی مرا می‌بیند، تمام وجودش مملو از محبت و شفقت می‌شود.
ای فیض بیا ز شکوه بگذر تن زن
اینست که جان گذشته و چاق شده
هوش مصنوعی: ای فیض، بیا و از عظمت خود کم کن، تن خود را برای این کار آماده کن. این حالت نشان‌دهنده این است که جان از خود گذشته و به رشد و شکوفایی رسیده است.
این ظلمت ظاهر بعدم گشته روان
باطن ز ثنای قدس اشراق شده
هوش مصنوعی: این تاریکی ظاهری باعث شده که روح باطن روشن شود و به واسطه مدح و ستایش، نورانی گردد.