غزل شمارهٔ ۸۳۲
یا رب این مهجور را در بزم وصلت بار ده
ار می روحانیانش ساغر سرشار ده
دل بجان آمد مرا زین عالم پر شور و شر
راه بنما سوی قدسم عیش بی آزار ده
سخت میترسم که عالم گردد از اشگم خراب
یا رب این سیلاب خون را ره بدریا بار ده
در فراقت مردم ایجان جهان رحمی بکن
یا دلم خوش کن موعدی با به وصلم بار ده
دل همیخواهد که قربانت شود در عید وصل
جام لاغر را بپرور شیوهٔ این کار ده
تیره شد جان و دلم از امتزاج آب و گل
سینه را اسرار بخش و دیده را انوار ده
عقل جزئی از سرم کن دور و عقل کل فرست
زنگ غم بزدای از دل شادی غمخوار ده
تا بکی مخمور باشند از می روز الست
عاکفان کوی خود را باده اسرار ده
هر گروهی را ز فضلت نعمتی شایسته بخش
زاهدان را وعد جنت عاشقان را بار ده
یا رب آنساعت که از دهشت زبان ماند ز کار
فیض را الهام حق کن طاقت گفتار ده
غزل شمارهٔ ۸۳۱: بار الها راستان را در حریمت بار دهغزل شمارهٔ ۸۳۳: یا رب این مخمور را در بزم مستان بار ده
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
یا رب این مهجور را در بزم وصلت بار ده
ار می روحانیانش ساغر سرشار ده
هوش مصنوعی: ای خدا، این شخص دورافتاده را در میخانه لطف و محبتت حضور بده و اگر نیکوکاران را ساغری پر از شراب عطا میکنی، به او نیز این نعمت را ارزانی دار.
دل بجان آمد مرا زین عالم پر شور و شر
راه بنما سوی قدسم عیش بی آزار ده
هوش مصنوعی: دل من از این دنیای پرهیاهو و آشوب به تنگ آمده است. به من راهی نشان بده تا به سرزمین مقدس خود برسم و از زندگی آرام و بیدغدغه لذت ببرم.
سخت میترسم که عالم گردد از اشگم خراب
یا رب این سیلاب خون را ره بدریا بار ده
هوش مصنوعی: خیلی نگرانم که دنیا از اشکهایم ویران شود. ای خدا، این سیلاب خون را به سمت دریا هدایت کن.
در فراقت مردم ایجان جهان رحمی بکن
یا دلم خوش کن موعدی با به وصلم بار ده
هوش مصنوعی: در دوری تو، جانم به شدت در عذاب است. یا کمی به من رحم کن، یا دلم را خوش کن که زمانی برای وصال ما در راه است.
دل همیخواهد که قربانت شود در عید وصل
جام لاغر را بپرور شیوهٔ این کار ده
هوش مصنوعی: دل میخواهد به عشقت قربانی شوم، در روز عید وصل، این جام خالی (عشق) را پر کن و روش و شیوه این کار را به من یاد بده.
تیره شد جان و دلم از امتزاج آب و گل
سینه را اسرار بخش و دیده را انوار ده
هوش مصنوعی: جان و دل من به خاطر ترکیب آب و گل غمگین و تیره شده است. سینهام را سرشار از رازها کن و چشمانم را روشنایی ببخش.
عقل جزئی از سرم کن دور و عقل کل فرست
زنگ غم بزدای از دل شادی غمخوار ده
هوش مصنوعی: عقل محدود و جزئی را از ذهنم دور کن و عقل جامع و کامل را به من بده. غم را از دل من دور کن و شادی و خوشی را به من ببخش.
تا بکی مخمور باشند از می روز الست
عاکفان کوی خود را باده اسرار ده
هوش مصنوعی: تا چه زمانی مست و بدمستی برای آن دسته از افرادی که در مسیر خود باقیماندهاند، ادامه خواهد داشت؟ آنها را با رازهای خود سیراب کن.
هر گروهی را ز فضلت نعمتی شایسته بخش
زاهدان را وعد جنت عاشقان را بار ده
هوش مصنوعی: هر جمعیتی را به خاطر فضیلتی که دارند، نعمتی مناسب و شایسته میدهند. به زاهدان وعده بهشت و به عاشقان نیز برکت میبخشند.
یا رب آنساعت که از دهشت زبان ماند ز کار
فیض را الهام حق کن طاقت گفتار ده
هوش مصنوعی: ای خدای من، در آن لحظهای که از ترس، زبان از گفتن باز ماند، لطف خود را به من عطا کن تا بتوانم سخن بگویم.