گنجور

غزل شمارهٔ ۸۲۷

من آشفته را در راه یاری کار افتاده
که در راهش چو من بی با و سر بسیار افتاده
سر آمد عمر بیحاصل نشد پیموده یک منزل
میان راه هم خر مرده و هم بار افتاده
شده بودم همه نابود و گم گشته ره مقصود
سرم گردیده سودائی قدم از کار افتاده
نشد طی راه و پایم ماند از رفتار و ره گم شد
دلم شد خسته جان افکار و تن بیمار افتاده
مگر خضر رهی گردد دوچار من درین وادی
که در تاریکی حیرت رهم دشوار افتاده
نبستم طرفی از علم و عمل تا بود آلاتم
سر آمد عمر شد آلات کار از کار افتاده
سخنهای جلی گفتم شنیدم نیک فهمیدم
کنونم کار با فهمیدن اسرار افتاده
دل نورانی باید که اسرار سخن فهمد
بر آئینهٔ دل من سربسر زنگار افتاده
نیابد شست و شو الا بآب چشم و سوز جان
دلم را که با زاری و استغفار افتاده
ندارم آب و تاب و زاری و برگ فغان کردن
زبان و دیده هم چون من بحال زار افتاده
ببخشا بارالها بر من بی‌دست و پا اکنون
که دست و پایم از کردار و از رفتار افتاده
ببخشا بر تن و جانم در آنساعت که درمانم
دل از جان کنده و با کندن جان کار افتاده
جهان باقیم پیش نظر افراخته قامت
جهان فانیم از دیده خونبار افتاده
نه وقت عذر خواهی و نه عذر رو سیاهی را
سراپا غرق عصیان کار با غفار افتاده
خطی از خامه غفران بکش بر نامهٔ عصیان
که کار فیض با کردار خود دشوار افتاده

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

من آشفته را در راه یاری کار افتاده
که در راهش چو من بی با و سر بسیار افتاده
هوش مصنوعی: من در مسیر کمک به دیگران، به شدت دچار آشفتگی و سردرگمی هستم، زیرا در این راه، افرادی مانند من که دچار تردید و مشکلات زیادی هستند، به وفور وجود دارند.
سر آمد عمر بیحاصل نشد پیموده یک منزل
میان راه هم خر مرده و هم بار افتاده
هوش مصنوعی: عمر به پایان رسید و هیچ بهره‌ای نبردیم. در این مسیر، نه تنها خود را به مقصد نرساندیم، بلکه در میانه راه هم با مشکلاتی مانند مرگ راکب و افتادن بار مواجه شدیم.
شده بودم همه نابود و گم گشته ره مقصود
سرم گردیده سودائی قدم از کار افتاده
هوش مصنوعی: در این وضعیت، به شدت احساس نابودی و گم‌شدگی می‌کنم و دیگر قادر به یافتن هدفم نیستم. افکار و آرزوهایم به سراغم آمده‌اند، اما بدنم دیگر توان حرکت ندارد.
نشد طی راه و پایم ماند از رفتار و ره گم شد
دلم شد خسته جان افکار و تن بیمار افتاده
هوش مصنوعی: نتوانستم راه را طی کنم و پاهایم ماند، از رفتار من ویران شدم و دل‌ام مسیر را گم کرده است. خسته‌ام، جانم از افکار آزار دیده و بدنم بیمار و در حال احتضار است.
مگر خضر رهی گردد دوچار من درین وادی
که در تاریکی حیرت رهم دشوار افتاده
هوش مصنوعی: آیا ممکن است خضر (نماد دانایی و راهنمایی) در این مسیر پرپیچ و خم و تاریک به من کمک کند، چرا که در این حالت سرگردان و ناتوان مانده‌ام؟
نبستم طرفی از علم و عمل تا بود آلاتم
سر آمد عمر شد آلات کار از کار افتاده
هوش مصنوعی: من تلاشی نکردم تا علم و عمل را به یکدیگر مرتبط کنم، و در نتیجه وقت من به پایان رسید و ابزارهای لازم برای کارم از کار افتاده‌اند.
سخنهای جلی گفتم شنیدم نیک فهمیدم
کنونم کار با فهمیدن اسرار افتاده
هوش مصنوعی: من سخنان روشنی را بیان کردم و خوب شنیدم و درک کردم، اما اکنون به دلیل فهمیدن رازها، اوضاع برایم تغییر کرده است.
دل نورانی باید که اسرار سخن فهمد
بر آئینهٔ دل من سربسر زنگار افتاده
هوش مصنوعی: برای درک حقیقت و رازهای عمیق زندگی، دل باید پاک و روشن باشد؛ در حالی که قلب من پر از غبار و زنگار است و نمی‌تواند به خوبی این رازها را درک کند.
نیابد شست و شو الا بآب چشم و سوز جان
دلم را که با زاری و استغفار افتاده
هوش مصنوعی: شست و شوی دل و جانم تنها از طریق اشک چشم و درد درونی ممکن است، چرا که با زاری و طلب آمرزش افتاده‌ام.
ندارم آب و تاب و زاری و برگ فغان کردن
زبان و دیده هم چون من بحال زار افتاده
هوش مصنوعی: من نه قدرت و قوتی دارم، نه توانایی برای ناله و زاری، و نه می‌توانم با زبان و چشمانم از حال خراب خود بگویم.
ببخشا بارالها بر من بی‌دست و پا اکنون
که دست و پایم از کردار و از رفتار افتاده
هوش مصنوعی: ای خدای بزرگ، مرا ببخش که در حال حاضر از رفتار و اعمال نیکو محروم شده‌ام و مثل کسی هستم که دست و پایش را گم کرده است.
ببخشا بر تن و جانم در آنساعت که درمانم
دل از جان کنده و با کندن جان کار افتاده
هوش مصنوعی: در آن لحظه‌ای که دل از جانم جدا می‌شود و جانم از تنم بیرون می‌رود، لطفاً مرا ببخش.
جهان باقیم پیش نظر افراخته قامت
جهان فانیم از دیده خونبار افتاده
هوش مصنوعی: جهان همواره در نظر ما با وقار و زیبایی است، اما واقعیت این است که همه چیز زودگذر و فناپذیر است و این حقیقت باعث می‌شود که چشم‌هایمان پر از اشک و غم شود.
نه وقت عذر خواهی و نه عذر رو سیاهی را
سراپا غرق عصیان کار با غفار افتاده
هوش مصنوعی: زمان عذرخواهی نیست و نه امکان پنهان کردن اشتباهات وجود دارد. همه درگیر گناه و سرپیچی هستند و در این وضعیت متوجه ضعف و ناتوانی خود شده‌اند.
خطی از خامه غفران بکش بر نامهٔ عصیان
که کار فیض با کردار خود دشوار افتاده
هوش مصنوعی: بر روی نامهٔ نافرمانی‌ام، خطی از رحمت و بخشش بکش، زیرا که کار رحمت به دلیل اعمال خودم دشوار شده است.

حاشیه ها

1398/09/21 17:12
ساسان

مصرع دوم با باید پا شود