غزل شمارهٔ ۷۹۶
خورشید ذرهایست ز نور جمال تو
افلاک قطرهایست ز بحر نوال تو
لذات هر دو کون ز جودت نشانهٔ
ایجاد شمهایست ز حسن نعال تو
آفاق پرتویست ز اشراق کبریا
غیب و شهادت آیت نور و ظلال تو
آدم نمونهایست ز مجموع خلق و امر
خاتم نگین خاتم جاه و جلال تو
جنت اشارتیست ز قرب و کرامتت
دوزخ کنایتیست ز بعد و نکال تو
هر جا غمی و محنت و دردیست سربسر
یکسطوتست از سطوات جلال تو
حلمست نکتهٔ ز شکوه خدائیت
علمست نقطهٔ ز کتاب کمال تو
هرجاست بینش و شنوائی و دانشی
یکشمهٔ ز آگهی بیمثال تو
حسن بتان و غمزهٔ خوبان دلفریب
یک لمعاست از لمعات جمال تو
چندین هزار عالم و آدم که هست نیست
جزموجهٔ ز بحر عدیم المثال تو
جائی نگنجی از عظمت جز سرای دل
شاد آن دل وسیع که باشد محال تو
عاشق بنقد غرقهٔ بحر شهود وصل
عارف در انتظار ندای تعال تو
مستغرق شهودم و جویای آن شهود
محروم گردم ارز حجاب خیال تو
در من زن آتشی که بسوزد مرا ز من
شاید که فیض فیض برد از وصال تو
غزل شمارهٔ ۷۹۵: ساقی از آنجهان بده بادهٔ جان سبو سبوغزل شمارهٔ ۷۹۷: ای خدا شرمندهام از کثرت احسان تو
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خورشید ذرهایست ز نور جمال تو
افلاک قطرهایست ز بحر نوال تو
هوش مصنوعی: خورشید تنها یک نقطه از نور زیبایی تو است و آسمان فقط یک قطره از دریای بخشش تو به شمار میآید.
لذات هر دو کون ز جودت نشانهٔ
ایجاد شمهایست ز حسن نعال تو
هوش مصنوعی: لذتهای دنیا و آخرت از بخشندگی تو نشانهای است که جلوهای از زیباییهای نعمتهای تو را به نمایش میگذارد.
آفاق پرتویست ز اشراق کبریا
غیب و شهادت آیت نور و ظلال تو
هوش مصنوعی: جهان جلوهای از نور الهی است و حقایق غیبی و شهودی نشانههایی از روشنی و سایههای وجود تو هستند.
آدم نمونهایست ز مجموع خلق و امر
خاتم نگین خاتم جاه و جلال تو
هوش مصنوعی: انسان، نمایندهای از تمام موجودات و مخلوقات است و دستور الهی، مانند نگینی در جواهری است که نشاندهنده عظمت و شکوه توست.
جنت اشارتیست ز قرب و کرامتت
دوزخ کنایتیست ز بعد و نکال تو
هوش مصنوعی: بهشت نشانهای از نزدیکی و احترام توست، و جهنم نماد فاصله و دوری تو است.
هر جا غمی و محنت و دردیست سربسر
یکسطوتست از سطوات جلال تو
هوش مصنوعی: هر جا که غم، گرفتاری و دردی وجود دارد، همهاش به خاطر عظمت و بزرگی جلال توست.
حلمست نکتهٔ ز شکوه خدائیت
علمست نقطهٔ ز کتاب کمال تو
هوش مصنوعی: حلمت نشاندهندهی ویژگیهای برجستهی خدایت است و علم تو، نقطهای است که به کمال تو اشاره دارد.
هرجاست بینش و شنوائی و دانشی
یکشمهٔ ز آگهی بیمثال تو
هوش مصنوعی: در هر مکانی که بینش و شنیداری و دانشی وجود دارد، تمام آنها به نوعی به آگاهی و شناخت تو مربوط میشود و بینظیر است.
حسن بتان و غمزهٔ خوبان دلفریب
یک لمعاست از لمعات جمال تو
هوش مصنوعی: زیبایی صورت بوسهزنان و نازهای زیبا، تنها یک اشاره کوچک از درخشش و زیبایی توست.
چندین هزار عالم و آدم که هست نیست
جزموجهٔ ز بحر عدیم المثال تو
هوش مصنوعی: هزاران عالم و انسان وجود دارند، اما هیچکدام به جز روی تو نیستند که مانند دریا بینظیر و منحصربهفردی است.
جائی نگنجی از عظمت جز سرای دل
شاد آن دل وسیع که باشد محال تو
هوش مصنوعی: هیچ مکانی به اندازه دل شاد و وسیع نمیتواند جایگاه تو باشد، زیرا این دل بزرگ و خوشحال برای تو غیرممکن است که در جایی دیگر جای بگیری.
عاشق بنقد غرقهٔ بحر شهود وصل
عارف در انتظار ندای تعال تو
هوش مصنوعی: عاشق به شدت در دریای تجربه و شناخت عشق غرق شده است، و عارف در حال انتظار شنیدن ندای اوست که به او بگوید: “بیایید نزد من.”
مستغرق شهودم و جویای آن شهود
محروم گردم ارز حجاب خیال تو
هوش مصنوعی: من در حال تجربه و مشاهده عمیق هستم، اما به خاطر حجاب خیال تو، از دریافت آن تجربه واقعی و شهود حقیقی باز میمانم.
در من زن آتشی که بسوزد مرا ز من
شاید که فیض فیض برد از وصال تو
هوش مصنوعی: در وجود من آتشی برپا کن که مرا بسوزاند؛ شاید از این سوختن، برکت و فیضی حاصل شود که از وصال تو به دست بیارم.