غزل شمارهٔ ۷۹۳
زهر هجران میچشم از من چنین میخواهد او
جور دوری میکشم از من چنین میخواهد او
دیگرانرا او ز لطف خویش دارد بهرهور
من بقهرش دلخوشم از من چنین میخواهد او
شهد لطفی گاه پنهان میکند در زهر قهر
لطف پنهان میچشم از من چنین میخواهد او
دور از آن گل از رقیبان در دلستم خارها
جور دونان میکشم از من چنین میخواهد او
خویش را سوزم برای او فروزم شمع جان
پای تا سر آتشم از من چنین میخواهد او
بارها بگداخت جانم را برای امتحان
پاک و صاف و بیغشم از من چنین میخواهد او
طالب علمم ولیکن نه چو اهل مدرسه
با هوا در چالشم از من چنین میخواهد او
میکنم حق را عبادت خشک لیکن نیستم
عابد صوفی وشم از من چنین میخواهد او
هرکسی را از مئی سر خوش شود من همچو فیض
از می او سرخوشم از من چنین میخواهد او
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
زهر هجران میچشم از من چنین میخواهد او
جور دوری میکشم از من چنین میخواهد او
هوش مصنوعی: من از درد جدایی میسوزم و او با این رفتارهایش میخواهد که این عذاب را تحمل کنم.
دیگرانرا او ز لطف خویش دارد بهرهور
من بقهرش دلخوشم از من چنین میخواهد او
هوش مصنوعی: او به دیگران از لطف و مهربانی خود بهره میدهد، اما من به خاطر نارضایتیاش خوشحالم، زیرا او از من اینگونه میخواهد.
شهد لطفی گاه پنهان میکند در زهر قهر
لطف پنهان میچشم از من چنین میخواهد او
هوش مصنوعی: گاهی اوقات محبت و لطفی که به من میرسد، به طرز پنهانی در هیئت خشم و قهر خودش را نشان میدهد. او از من میخواهد که این محبت پنهان را درک کنم.
دور از آن گل از رقیبان در دلستم خارها
جور دونان میکشم از من چنین میخواهد او
هوش مصنوعی: دور از آن گل، در دل من رقبای زیادی وجود دارند و من در میان خارهایی که به خاطر دوستانم تحمل میکنم، احساس میکنم که او از من چنین چیزی را میخواهد.
خویش را سوزم برای او فروزم شمع جان
پای تا سر آتشم از من چنین میخواهد او
هوش مصنوعی: من خود را به خاطر او میسوزانم و مانند شمعی، جانم را فدای او میکنم. از سر تا پا آتش شدهام و او از من چنین میخواهد.
بارها بگداخت جانم را برای امتحان
پاک و صاف و بیغشم از من چنین میخواهد او
هوش مصنوعی: بارها جانم برای آزمایش از بین رفته است و او از من میخواهد که بینقص و خالص باشم.
طالب علمم ولیکن نه چو اهل مدرسه
با هوا در چالشم از من چنین میخواهد او
هوش مصنوعی: من به دنبال علم هستم، اما نه مثل کسانی که در مدرسه فقط به دنبال لذت و خوشی هستند. او از من میخواهد که تلاش کنم و با چالشها روبرو شوم.
میکنم حق را عبادت خشک لیکن نیستم
عابد صوفی وشم از من چنین میخواهد او
هوش مصنوعی: من به طور ظاهری و خشک به عبادت حق مشغولم، اما در واقع عابد و زاهد واقعی نیستم. او از من چنین انتظاری دارد.
هرکسی را از مئی سر خوش شود من همچو فیض
از می او سرخوشم از من چنین میخواهد او
هوش مصنوعی: هر کسی از نوشیدن شراب لذت میبرد، و من نیز مانند فیض از شراب او شاد و خوشحالم. او از من میخواهد که اینگونه باشم.