گنجور

غزل شمارهٔ ۷۸۹

ای که دانی سرّ ما را مو بمو
شمهٔ احوال ما با ما بگو
چیستیم و از چه و بهر چه‌ایم
کیست نحن کیست کنت کیست هو
بحرهای راز پنهان کردهٔ
درطلب افکنده ما را جو بجو
هرچه میگوئیم پنهان ما بما
بیش میدانیش پیدا مو بمو
آگهی ز احوال تنها تا بتا
واقفی ز اسرار جانها تو بتو
ماهیان بحر تو جانهای ما
بحر جویان جابجا و جوبجو
ما شده جویای تو از هر طرف
تو نشسته در برابر روبرو
روی تو دایم بسوی ما و ما
در طلب حیران و جویان سو بسو
با دل ما در تکلم روز و شب
در سراغت میدود دل کو بکو
در همه جا هستی و جائی نهٔ
سر برآریم از تو و گوئیم کو
عطر بوی تو گرفته عالمی
بیخود آن گشته ما نشنیده بو
غمزهای مست پنهان میرسد
سوی جان ز آن چشم جادو موبمو
جان ما افتان و خیزان می‌دود
دست و پا گم کرده بهر جستجو
از حضورت دل اگر آگه شدی
خویش را از خویش کردی رفت و رو
با دل من در عتابی دم بدم
عذر ما را لیک دانی مو بمو
عذر تقصیرات ما در کار تو
توبه از ما دانی ای نعم العفو
هرچه از ما پردهٔ خود میدریم
میکند خیاط عفو تو رفو
دم بدم آلودهٔ عصیان شویم
ابتلای تو کندمان شست و شو
فیض جان ده در رهش تسلیم شو
لن تنالوا البر حتی تنفقو
گفت و گو بسیار شد خامش شویم
تا کند دلدار با ما گفتگو

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای که دانی سرّ ما را مو بمو
شمهٔ احوال ما با ما بگو
هوش مصنوعی: ای کسی که اسرار ما را به خوبی می‌دانی، لطفاً جزئیات حال و روز ما را با خود ما درمیان بگذار.
چیستیم و از چه و بهر چه‌ایم
کیست نحن کیست کنت کیست هو
هوش مصنوعی: ما چه موجوداتی هستیم و برای چه هدفی به این دنیا آمده‌ایم؟ ما که هستیم و چرا وجود داریم؟ کیست ما، کیست تو و کیست او؟
بحرهای راز پنهان کردهٔ
درطلب افکنده ما را جو بجو
هوش مصنوعی: ما را در جستجوی رازهای پنهان دریاهای عمیق انداخته است که به دنبال آن هستیم.
هرچه میگوئیم پنهان ما بما
بیش میدانیش پیدا مو بمو
هوش مصنوعی: هر چه که می‌گوییم، در واقع ما بیشتر از آنچه که نشان می‌دهیم، آگاه هستیم و تمام جزئیات آن را کاملاً می‌دانیم.
آگهی ز احوال تنها تا بتا
واقفی ز اسرار جانها تو بتو
هوش مصنوعی: تنها کسی که از حال و هوا و اسرار روح‌ها باخبر است، خود تو هستی.
ماهیان بحر تو جانهای ما
بحر جویان جابجا و جوبجو
هوش مصنوعی: ماهی‌های دریا برای جان‌های ما همچون آب‌های روان هستند که در حرکت و جابجایی‌اند.
ما شده جویای تو از هر طرف
تو نشسته در برابر روبرو
هوش مصنوعی: ما از هر سوی در پی تو هستیم، در حالی که تو به صورت مستقیم و رو به روی ما نشسته‌ای.
روی تو دایم بسوی ما و ما
در طلب حیران و جویان سو بسو
هوش مصنوعی: چهره‌ی تو همیشه به سمت ماست و ما در جستجوی تو، سرگردان و از سویی به سوی دیگر می‌رویم.
با دل ما در تکلم روز و شب
در سراغت میدود دل کو بکو
هوش مصنوعی: دل ما در طول روز و شب در حال صحبت و یادآوری توست، اما دل ما به کجا باید برود و به چه کسی باید بگوید.
در همه جا هستی و جائی نهٔ
سر برآریم از تو و گوئیم کو
هوش مصنوعی: تو در همه جا حضور داری و امکان ندارد که از تو سر برآوریم و بگوییم کجایی.
عطر بوی تو گرفته عالمی
بیخود آن گشته ما نشنیده بو
هوش مصنوعی: عطر تو تمام دنیا را تحت تاثیر قرار داده و به حالت خلسه درآورده است، و ما هم این بو را هنوز نچشیده‌ایم.
غمزهای مست پنهان میرسد
سوی جان ز آن چشم جادو موبمو
هوش مصنوعی: نگاه دلربای مستی به طور پنهانی به جانم نفوذ می‌کند، از آن چشمان سحرآمیز و جادویی.
جان ما افتان و خیزان می‌دود
دست و پا گم کرده بهر جستجو
هوش مصنوعی: زندگی ما به گونه‌ای است که با حالتی ناپایدار و بی‌قرار در حال حرکت است و مثل کسی می‌ماند که در جستجوی چیزی دست و پا چلفتی شده و نمی‌داند باید به کجا برود.
از حضورت دل اگر آگه شدی
خویش را از خویش کردی رفت و رو
هوش مصنوعی: اگر از وجود تو باخبر شود دل، خود را از خود جدا می‌کند و به سفر می‌رود.
با دل من در عتابی دم بدم
عذر ما را لیک دانی مو بمو
هوش مصنوعی: با دل من در حال توبیخ هستی، هر لحظه عذرخواهی می‌کنم، اما تو به خوبی می‌دانی که با جزئیات ماجرا آشنا هستی.
عذر تقصیرات ما در کار تو
توبه از ما دانی ای نعم العفو
هوش مصنوعی: ما در کار تو معذرت‌خواهی می‌کنیم و از تو می‌خواهیم که ما را ببخشی، ای بخشاینده بزرگ.
هرچه از ما پردهٔ خود میدریم
میکند خیاط عفو تو رفو
هوش مصنوعی: هرچه ما از رازهای خود پرده برمی‌داریم و آشکار می‌کنیم، خیاط مهربانی تو، با بخشش‌هایش، به دوخت و ترمیم آن می‌پردازد.
دم بدم آلودهٔ عصیان شویم
ابتلای تو کندمان شست و شو
هوش مصنوعی: هر لحظه ممکن است تحت تاثیر سرپیچی قرار بگیریم، ولی ابتلای تو ما را پاک و تمیز می‌کند.
فیض جان ده در رهش تسلیم شو
لن تنالوا البر حتی تنفقو
هوش مصنوعی: برای دستیابی به نیکویی و پاداش الهی، باید خود را تسلیم راه او کنی و از آنچه داری، ببخشی.
گفت و گو بسیار شد خامش شویم
تا کند دلدار با ما گفتگو
هوش مصنوعی: بسیار حرف زدیم، حالا بهتر است سکوت کنیم تا معشوق خود به گفت و گو با ما بپردازد.