غزل شمارهٔ ۷۸۷
سوختم از جفات من حق وفا که همچنین
ز آتش دل گداخت تن جان شما که همچنین
هر که بپرسدت چسان روز شود شب کسان
پرده ز چهره برفکن رو بگشا که همچنین
گویم اگر چسان فتد نور بعالم از رخی
خور منما که همچنان رخ بنما که همچنین
دم ز قیامت ارزنم قامت خود بمن نما
فتنه چگونه میشود خیز بیا که همچنین
گویم اگر چسان رود جان ز تن از برم برون
جان بتن آیدم چسان در برم آ که همچنین
حرف شکر اگر رود خنده بزیر لب بیار
ور ز گهر سخن رود لب بگشا که همچنین
راه سروش بسته شد ناطقه را دهان ببند
کس برسد دگر تو فیض باز سرا که همچنین
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سوختم از جفات من حق وفا که همچنین
ز آتش دل گداخت تن جان شما که همچنین
هوش مصنوعی: از رفتار بد خود سوختم و متوجه شدم که با قلبی آتشین، تن و جان شما نیز در آتش درد و اندوه میسوزد.
هر که بپرسدت چسان روز شود شب کسان
پرده ز چهره برفکن رو بگشا که همچنین
هوش مصنوعی: هر کس از تو بپرسد که چگونه روز به شب تبدیل میشود، باید با چهرهات پردهبرگیری و حقیقت را نشان دهی.
گویم اگر چسان فتد نور بعالم از رخی
خور منما که همچنان رخ بنما که همچنین
هوش مصنوعی: بگویم چگونه نور از رخسار تو به عالم میتابد، اما تو همچنان چهرهات را بنمایش بگذار، که از این طریق همچنان روشنایی میپراکند.
دم ز قیامت ارزنم قامت خود بمن نما
فتنه چگونه میشود خیز بیا که همچنین
هوش مصنوعی: اگر روز قیامت در مورد من صحبت کنی، خودت را برای من نشان بده. بگذار ببینم که فتنه چطور به وجود میآید. بیاید و ببینیم که این وضعیت چگونه پیش میآید.
گویم اگر چسان رود جان ز تن از برم برون
جان بتن آیدم چسان در برم آ که همچنین
هوش مصنوعی: اگر بگویم چطور جان از بدن جدا میشود، باید بگویم که چگونه میتوانم آن جان را دوباره به بدن بخوانم، زیرا این امر دشوار است.
حرف شکر اگر رود خنده بزیر لب بیار
ور ز گهر سخن رود لب بگشا که همچنین
هوش مصنوعی: اگر حرف شیرینی بگویی، خندهای زیر لب به لبانم میآورد. و اگر از نیکوییها سخن برانی، لبهایم را برای صحبت کردن باز میکنم.
راه سروش بسته شد ناطقه را دهان ببند
کس برسد دگر تو فیض باز سرا که همچنین
هوش مصنوعی: سخن سروش دیگر به کسی نمیرسد و نیازی به بیان آن نیست. باید سکوت کرد تا دیگران نتوانند به این نعمت دست یابند، زیرا موضوع به این شکل به پایان رسیده است.