گنجور

غزل شمارهٔ ۷۸۵

از وفا نام شنیدیم همینست همین
زان نشان بس طلبیدیم همین است همین
غیر معشوق حقیقی که وفا شیوهٔ اوست
یک وفادار ندیدیم همین است همین
دیده هرچند گشودیم در اطراف جهان
جز خدا هیچ ندیدیم همین است همین
یا ز آنست که او در دل ما جا دارد
همه جا هرزه دویدیم همین است همین
غیر معشوق ازل نیست دگر معشوقی
حسن خوبان همه دیدیم همین است همین
ثمر هر شجری اوست همانست همان
ما بهر باغ چریدیم همین است همین
اینکه گفتند به جز عشق رهی نیست بحق
ما بدین حرف رسیدیم همین است همین
نیست در میکدهٔ دهر به جز بادهٔ عشق
می هر نشاءه چشیدیم همین است همین
سیر هر طایفه کردیم بغیر از عشاق
مردم راست ندیدیم همین است همین
سر بسر کوچه و بازار جهان گردیدیم
جز غم او نخریدیم همین است همین
همه چیزی بنظر آمد از اسباب جهان
جز قناعت نگزیدیم همین است همین
گوش هر چند بهر سوی نهادیم چو فیض
جز حدیثش نشنیدیم همین است همین

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از وفا نام شنیدیم همینست همین
زان نشان بس طلبیدیم همین است همین
هوش مصنوعی: ما از وفا چیزهایی شنیده‌ایم و از همان نشانه‌ها به‌دنبال آن هستیم. این‌گونه است و هیچ چیز دیگری نمی‌خواهیم.
غیر معشوق حقیقی که وفا شیوهٔ اوست
یک وفادار ندیدیم همین است همین
هوش مصنوعی: در دنیا هیچ کس را ندیدیم که به وفاداری معشوق واقعی باشد، زیرا وفا تنها ویژگی اوست و بس.
دیده هرچند گشودیم در اطراف جهان
جز خدا هیچ ندیدیم همین است همین
هوش مصنوعی: هرچقدر که در اطراف خود نگاه کردیم، جز خدا چیزی ندیدیم و این موضوع حقیقتی است که ثابت شده است.
یا ز آنست که او در دل ما جا دارد
همه جا هرزه دویدیم همین است همین
هوش مصنوعی: شاید به این دلیل است که او در دل ما وجود دارد و ما در هر جا بی‌هدف می‌دویم؛ همینطور است، همین.
غیر معشوق ازل نیست دگر معشوقی
حسن خوبان همه دیدیم همین است همین
هوش مصنوعی: غیر از معشوق اولیه هیچ معشوق دیگری وجود ندارد و همه زیبایی‌ها و حسن‌های دیگر را هم که دیده‌ایم، در واقع فقط تجلی همان معشوق اصلی است.
ثمر هر شجری اوست همانست همان
ما بهر باغ چریدیم همین است همین
هوش مصنوعی: میوه هر درختی همان چیزی است که از آن به دست می‌آید، و ما نیز به همین شکل از باغ لذت برده‌ایم.
اینکه گفتند به جز عشق رهی نیست بحق
ما بدین حرف رسیدیم همین است همین
هوش مصنوعی: عشق، تنها راه حقیقی و واقعی است و ما با تجربه و دلایل خود به این نتیجه رسیدیم که این گفته کاملاً درست است.
نیست در میکدهٔ دهر به جز بادهٔ عشق
می هر نشاءه چشیدیم همین است همین
هوش مصنوعی: در این دنیا چیزی به جز عشق وجود ندارد و هر چیزی را که تجربه کرده‌ایم، در نهایت به همین عشق برمی‌گردد.
سیر هر طایفه کردیم بغیر از عشاق
مردم راست ندیدیم همین است همین
هوش مصنوعی: ما به بررسی حال هر گروه و طایفه‌ای پرداختیم، اما به جز عاشقان، هیچ کس را صادق و راستگو ندیدیم. این همان است که هست.
سر بسر کوچه و بازار جهان گردیدیم
جز غم او نخریدیم همین است همین
هوش مصنوعی: در کوچه و بازارها به هر سو سرگردان بودیم، اما جز غم و اندوه او چیزی به دست نیاوردیم، همین است و بس.
همه چیزی بنظر آمد از اسباب جهان
جز قناعت نگزیدیم همین است همین
هوش مصنوعی: تمام چیزها را از وسایل و اسباب دنیا به چشم آوردیم، اما تنها قناعت را کنار گذاشتیم. همین‌طور است، همین!
گوش هر چند بهر سوی نهادیم چو فیض
جز حدیثش نشنیدیم همین است همین
هوش مصنوعی: هر چند که گوش‌هایمان را به سوهای مختلف می‌سپاریم و می‌شنویم، اما تنها چیزی که می‌شنویم فقط کلام فیض است و غیر از آن چیز دیگری نمی‌شنویم. این امر هیچ تغییری نمی‌کند و همیشه همین‌طور است.