غزل شمارهٔ ۷۸۴
از سرّ وحدت دم زدم هذا جنون العاشقین
کونین را برهم زدن هذا جنون العاشقین
بر طرهٔ پر خم زدم بر حرف لا و لم زدم
شادی کنان بر غم زدم هذا جنون العاشقین
بر شور و بر غوغا زدم بر لا و بر الا زدم
برجا و بر بیجا زدم هذا جنون العاشقین
از عشق سرمست آمدم وز نیست در هست آمدم
در رفعت او پست آمدم هذا جنون العاشقین
گشتم زعشق دوستمستشستمزغیردوست دست
تا رو نماید هر چه هست هذا جنون العاشقین
آتش زدم افلاک را بر باد دادم خاک را
شستم دل غمناک را هذا جنون العاشقین
سرگشتهٔ کوئی شدم آشفتهٔ موئی شدم
حیران مه روی شدم هذا جنون العاشقین
در عشق گشتم بیقرار زنجیر من شد زلف یار
چشم خرد از من مدار هذا جنون العاشقین
در من نگیرد پند کس سوزم نصیحت را چو خس
پندم جمال یار بس هذا جنون العاشقین
آتش زدم من پند را وین خشک خام چند را
پختم دل خرسند را هذا جنون العاشقین
از خود بریدم پند را بگسستم این پیوند را
بشکستم این الوند را هذا جنون العاشقین
از نام در ننگ آمدم وز صلح در جنگ آمدم
از عاقلی تنگ آمدم هذا جنون العاشقین
نی ننگ میدانم نه عار دست از من بیدل بدار
یکدم مرا با من گذار هذا جنون العاشقین
آتش زدم در جان و تن وز خود فکندم ما و من
بر هم زدم این انجمن هذا جنون العاشقین
ای آنکه در عقلی گرو درفیض و در شعرش مکاو
از شرو شورم دور شو هذا جنون العاشقین
اطلاعات
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از سرّ وحدت دم زدم هذا جنون العاشقین
کونین را برهم زدن هذا جنون العاشقین
هوش مصنوعی: من از عمق راز وحدت سخن گفتم و این جنون عاشقان را که جهان را به هم میزند، بیان کردم.
بر طرهٔ پر خم زدم بر حرف لا و لم زدم
شادی کنان بر غم زدم هذا جنون العاشقین
هوش مصنوعی: من بر روی موهای پر پیچ و خم آن محبوبم، بر واژههای ناهنجار و تردیدآور تکیه کردم و با شادی بر درد و غم خود غلبه کردم. این نشان از جنون و شیدایی عاشقان است.
بر شور و بر غوغا زدم بر لا و بر الا زدم
برجا و بر بیجا زدم هذا جنون العاشقین
هوش مصنوعی: من به شوق و هیجان پرداختم، بر هر فریاد و سر و صدا اعتراض کردم، در مکانهای مناسب و نامناسب خواستم بیان کنم، این همه دیوانگی عاشقان است.
از عشق سرمست آمدم وز نیست در هست آمدم
در رفعت او پست آمدم هذا جنون العاشقین
هوش مصنوعی: از عشق پر از شور و شعف به سوی هستی آمدم و از حالت عدم به وجود پیوستم. در مقام والای او، خود را کوچک و حقیر یافتم. این وضعیت، نشانه دیوانگی عاشقان است.
گشتم زعشق دوستمستشستمزغیردوست دست
تا رو نماید هر چه هست هذا جنون العاشقین
هوش مصنوعی: به خاطر عشق دوست، مست شدم و از غیر او بیخیال گشتم. تا زمانی که همه چیز مشخص شود، این حالت نشانهای از جنون عاشقانه است.
آتش زدم افلاک را بر باد دادم خاک را
شستم دل غمناک را هذا جنون العاشقین
هوش مصنوعی: من به آسمان آتش زدهام و خاک را در باد به پرواز درآوردهام. دلم را که غمگین است، شستهام. اینها نشاندهندهٔ جنون عاشقان است.
سرگشتهٔ کوئی شدم آشفتهٔ موئی شدم
حیران مه روی شدم هذا جنون العاشقین
هوش مصنوعی: من در پی تو به شدت سردرگم و دچار آشفتگی شدهام، حیران و مجذوب چهرهی تو هستم؛ این حالت، دیوانگی عاشقهاست.
در عشق گشتم بیقرار زنجیر من شد زلف یار
چشم خرد از من مدار هذا جنون العاشقین
هوش مصنوعی: در عشق مدتی بیقرار بودم و زلف محبوب مانند زنجیری به من وصل شد. دقت نکن که چشمانم چه حالتی دارد؛ زیرا من در این عشق دیوانه شدهام.
در من نگیرد پند کس سوزم نصیحت را چو خس
پندم جمال یار بس هذا جنون العاشقین
هوش مصنوعی: در دل من هیچ کس نمیتواند تأثیر بگذارد، چون آنقدر شوق و عشق دارم که نصیحتها را مانند خس (علفهای خشک) نمیپذیرم. زیبایی محبوب من، من را به دیوانگی میکشاند و این نشاندهنده حال عاشقان است.
آتش زدم من پند را وین خشک خام چند را
پختم دل خرسند را هذا جنون العاشقین
هوش مصنوعی: من نصیحتها را به آتش کشیدم و چقدر میتوانم این دل خوشحال را در دلم خاموش کنم! این حالتی است از جنون عاشقها.
از خود بریدم پند را بگسستم این پیوند را
بشکستم این الوند را هذا جنون العاشقین
هوش مصنوعی: از خود فاصله گرفتم و به نصیحتها گوش ندادم، این ارتباط را قطع کردم و این بندها را شکستم. این وضعیت، دیوانگی عاشقانه است.
از نام در ننگ آمدم وز صلح در جنگ آمدم
از عاقلی تنگ آمدم هذا جنون العاشقین
هوش مصنوعی: از نام و مقام و صلح و آرامش دور شدم و به خاطر عشق و جنوناش به دنیای پرهیاهو و جنگهای داخلی وارد شدم. در حقیقت، این حالتی است که عاشقان دارند.
نی ننگ میدانم نه عار دست از من بیدل بدار
یکدم مرا با من گذار هذا جنون العاشقین
هوش مصنوعی: من هیچ خجالت و عیبی نمیدانم، فقط خواهش میکنم لحظهای اجازه بده که با خودم تنها باشم. این حالتی است که عاشقان گرفتار آن میشوند.
آتش زدم در جان و تن وز خود فکندم ما و من
بر هم زدم این انجمن هذا جنون العاشقین
هوش مصنوعی: در دل و جانم آتش شعلهور کردهام و از خودم فاصله گرفتهام. در این جمع عاشقانه، همه چیز را کنار زدهام و به جنون عشق دچار شدهام.
ای آنکه در عقلی گرو درفیض و در شعرش مکاو
از شرو شورم دور شو هذا جنون العاشقین
هوش مصنوعی: ای کسی که در عقل خود غرق شدهای و در عظمت شعرش میکوشی، از هیاهو و شور و شوق من دور شو؛ این حالت، جنون عاشقان است.
حاشیه ها
1398/06/17 09:09
مهدی
قسمت اول از مصرع دوم از بیت چهارم مشکل وزنی داره. احمالا باید این باشه. در رفعتش پست آمدم
1399/11/29 03:01
ایزدی
دو بخش از شعر دارای اشتباهی تایپ است:
کونین را برهم زدن - - > زدم
حیران مه روی شدم - - > روئی/رویی
1403/04/15 13:07
امیر نصر
سلام
سرگشتهٔ کوئی شدم آشفتهٔ موئی شدم
حیران مه روی شدم هذا جنون العاشقین
در عشق گشتم بیقرار زنجیر من شد زلف یار
چشم خرد از من مدار هذا جنون العاشقین
گشتم زعشق دوست مست شستم زغیر دوست دست
تا رو نماید هر چه هست هذا جنون العاشقین
فقط کسی که زلف یار رو دیده میفهمه هیچ زنجیری محکمتر از آن نیست
هذا جنون العاشقین