گنجور

غزل شمارهٔ ۷۷۳

بیا ساقی بده آن آب گلگون
که دل تنگ آمد از اوضاع گردون
خرد را از سرای سر بدر کن
بر افکن پرده از اسرار مکنون
بگوش جان صلای عشق در ده
رسوم عاقلان را کن دگرگون
بکنج درد و غم تا کی نشینم
شکیبائی شد از اندازه بیرون
ببا تا آه آتشناک از دل
روان سازیم سوی چرخ گردون
فلک را سقف بشکافیم شاید
رویم از تنگنای دهر بیرون
دل و جانرا نثار دوست سازیم
که غیر دوست افسانه است و افسون
رقم کن بر دل و بر جانت ای فیض
برات سرخ روئی ز اشگ گلگون

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بیا ساقی بده آن آب گلگون
که دل تنگ آمد از اوضاع گردون
هوش مصنوعی: بیا ای ساقی، آن شراب خوش‌رنگی را بده که دل من از شرایط سخت و پیچیده دنیا ناراحت و بی‌تاب شده است.
خرد را از سرای سر بدر کن
بر افکن پرده از اسرار مکنون
هوش مصنوعی: عقل و فهم خود را از دنیای ظاهری فراتر ببر و رازهای پنهان را آشکار کن.
بگوش جان صلای عشق در ده
رسوم عاقلان را کن دگرگون
هوش مصنوعی: به گوش دل صدای عشق را بشنو و آداب خردمندان را تغییر بده.
بکنج درد و غم تا کی نشینم
شکیبائی شد از اندازه بیرون
هوش مصنوعی: تا کی باید در کنج درد و غم بمانم؟ صبر من دیگر تمام شده است.
ببا تا آه آتشناک از دل
روان سازیم سوی چرخ گردون
هوش مصنوعی: بیایید تا با دل پر از آتش و احساسات عمیق خود، اندوه و ناراحتی را به آسمان و دنیای بالاتر منتقل کنیم.
فلک را سقف بشکافیم شاید
رویم از تنگنای دهر بیرون
هوش مصنوعی: به آسمان طوری نفوذ کنیم که شاید بتوانیم از سختی‌های زندگی رهایی یابیم.
دل و جانرا نثار دوست سازیم
که غیر دوست افسانه است و افسون
هوش مصنوعی: دل و جان را برای دوست فدای کنیم، زیرا غیر از دوست، همه چیز خیالی و دروغین است.
رقم کن بر دل و بر جانت ای فیض
برات سرخ روئی ز اشگ گلگون
هوش مصنوعی: ای فیض، بر دل و جانت نقشی بزن که نشان‌دهنده‌ی سرخی عشق و محبت باشد، مانند اشکی که بر گل می‌افتد.