گنجور

غزل شمارهٔ ۷۶۸

ایجان و ای جانان من رحمی بکن بر جان من
ای مرهم درمان من رحمی بکن بر جان من
هم مرهم و درمان من هم درد بی درمان من
هم این من هم آن من رحمی بکن بر جان من
جان و جهان جان من آرام جان جان من
فاش و نهان جان من رحمی بکن بر جان من
ای طاعت و عصیان من ای کفر و ای ایمان من
ای سود و ای خسران من رحمی بکن بر جان من
سامان خان و مان من بر همزن سامان من
آبادی ویران من رحمی بکن بر جان من
ای جنت و ریحان من ای دوزخ و نیران من
ایمالک و رضوان من رحمی بکن بر جان من
کردی وطن در جان من بگرفتی از من جان من
کردی مرا حیران من رحمی بکن بر جان من
گفتی که باشی زان من گیری بهایش جان من
ای گوهر ارزان من رحمی بکن بر جان من
گفتی که فیض است آن من گر او شود قربان من
او نیست در فرمان من رحمی بکن بر جان من

اطلاعات

وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ایجان و ای جانان من رحمی بکن بر جان من
ای مرهم درمان من رحمی بکن بر جان من
هوش مصنوعی: ای عشق و ای محبوب من، بر من رحم کن و به حال روح من رسیدگی کن، ای داروی شفابخش من، لطفی کن بر جان من.
هم مرهم و درمان من هم درد بی درمان من
هم این من هم آن من رحمی بکن بر جان من
هوش مصنوعی: هم مرا تسکین می‌دهی و هم دردی هستی که درمانی ندارد. هم خودم را می‌شناسم و هم آنچه که هستم. لطفی کن و بر من رحمی کن.
جان و جهان جان من آرام جان جان من
فاش و نهان جان من رحمی بکن بر جان من
هوش مصنوعی: عشق و هستی، ای عشق من، آرامش جان من، در هر حال آشکار و پنهان وجود من، خواهش می‌کنم که بر جان من رحمت و مهربانی کن.
ای طاعت و عصیان من ای کفر و ای ایمان من
ای سود و ای خسران من رحمی بکن بر جان من
هوش مصنوعی: ای فرمانبری و نافرمانی من، ای کفر و ایمان من، ای سود و زیان من، بر جان من رحم کن.
سامان خان و مان من بر همزن سامان من
آبادی ویران من رحمی بکن بر جان من
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر از شخصی به نام سامان خان درخواست کمک و رحم دارد. او احساس می‌کند که زندگی‌اش به هم ریخته و دچار ویرانی شده است. شاعر از سامان خان می‌خواهد که برای جان او ترحم کند و به او کمک کند تا زندگی‌اش به حالت مطلوب برگردد.
ای جنت و ریحان من ای دوزخ و نیران من
ایمالک و رضوان من رحمی بکن بر جان من
هوش مصنوعی: ای بهشت و گل‌های خوشبو من، ای جهنم و آتش سوزان من، ای مال و نعمت من، لطفی کن به جان من.
کردی وطن در جان من بگرفتی از من جان من
کردی مرا حیران من رحمی بکن بر جان من
هوش مصنوعی: وطن تو در دل من قرار دارد و جان من را از من گرفته‌ای. من را در حیرت گذاشته‌ای، خواهش می‌کنم بر حال من رحم کن.
گفتی که باشی زان من گیری بهایش جان من
ای گوهر ارزان من رحمی بکن بر جان من
هوش مصنوعی: تو گفتی که اگر به من نزدیک شوی، بهای این نزدیکی جان من است. ای گوهری که برای من ارزش چندانی نداری، کمی رحم کن و به جان من توجه کن.
گفتی که فیض است آن من گر او شود قربان من
او نیست در فرمان من رحمی بکن بر جان من
هوش مصنوعی: گفتی که خوشبختی و نعمت از آن من است، اگر او به خاطر من فدا شود، اما او تحت اختیار من نیست. بر من رحم کن و به حال من توجه کن.

حاشیه ها

1394/04/16 01:07
ابراهیم خضرایی

ای جان و ای جانان من ، رحمی بکن بر جان من
ای مرهم درمان من ، رحمی بکن بر جان من
.
هم مرهم و درمان من ، هم درد بی درمان من
هم این من هم آن من ، رحمی بکن بر جان من
.
جان و جهان جان من ، آرام جان جان من
فاش و نهان جان من ، رحمی بکن بر جان من
.
ای طاعت و عصیان من ، ای کفر و ای ایمان من
ای سود و ای خسران من ، رحمی بکن بر جان من
.
سامان خان و مان من ، بر همزن سامان من
آبادی ویران من ، رحمی بکن بر جان من
.
ای جنت و ریحان من ، ای دوزخ و نیران من
ای مالک و رضوان من ، رحمی بکن بر جان من
.
کردی وطن در جان من ، بگرفتی از من جان من
کردی مرا حیران من ، رحمی بکن بر جان من
.
گفتی که باشی زان من ،گیری بهایش جان من
ای گوهر ارزان من ، رحمی بکن بر جان من
.
گفتی که فیض است آن من گر او شود قربان من
او نیست در فرمان من ، رحمی بکن بر جان من
تصحیح شده از روی نسخه دکتر پیمان به جهت گنجور عزیز .