غزل شمارهٔ ۷۶۶
ای که هم دردی و هم درمان من
وی که هم جانی و هم جانان من
دردم از حد رفت درمانی فرست
ای دوای درد بی درمان من
تا بکی سوزد دلم در آتشت
رحمی آخر بر دل من جان من
آتش عشقت سراپایم گرفت
سوخت خشک و ترزخان و مان من
روز اول دین و دل دادم ز دست
تا چو آرد بر سر پایان من
راز خود هر چند پنهان داشتم
فاش کرد این دیدهٔ گریان من
یادگار از فیض در عالم بماند
قصه عشق من و جانان من
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای که هم دردی و هم درمان من
وی که هم جانی و هم جانان من
هوش مصنوعی: ای کسی که همدرد من هستی و هم داروی دردهایم، ای کسی که هم روح منی و هم محبوب من.
دردم از حد رفت درمانی فرست
ای دوای درد بی درمان من
هوش مصنوعی: درد من به حدی رسیده که دیگر قابل تحمل نیست. ای درمانگر دردهای بی درمان من، لطفاً درمانی برای من بفرست!
تا بکی سوزد دلم در آتشت
رحمی آخر بر دل من جان من
هوش مصنوعی: تا کی باید دل من در آتش عشق تو بسوزد؟ ای کاش رحمتی بر دل من و جانم داشته باشی.
آتش عشقت سراپایم گرفت
سوخت خشک و ترزخان و مان من
هوش مصنوعی: آتش عشق تو تمام وجودم را فرا گرفته و مرا به درد و رنج کشانده است، هیچ چیز از من باقی نمانده و همه چیزم سوخته است.
روز اول دین و دل دادم ز دست
تا چو آرد بر سر پایان من
هوش مصنوعی: در ابتدا، تمام ایمان و عشق خود را از دست دادم، تا زمانی که سرنوشت من به پایان برسد.
راز خود هر چند پنهان داشتم
فاش کرد این دیدهٔ گریان من
هوش مصنوعی: هرچند سعی کردم که رازهایم را پنهان نگهدارم، اما این اشکهای جاریام، به طور غیرقابل انکاری آنها را فاش کرد.
یادگار از فیض در عالم بماند
قصه عشق من و جانان من
هوش مصنوعی: اثر و نشانهای از فیض در جهان باقی خواهد ماند که داستان عشق من و معشوقم را روایت میکند.