گنجور

غزل شمارهٔ ۷۶۳

تیغ کشی گاه به آهنگ من
گاه شوی یک دل و یکرنگ من
جان کند از خرمی آهنگ تو
تیغ به کف چون کنی آهنگ من
این چه جمالست که تا جلوه کرد
برد ز سر هوش من و هنگ من
چشم تو از دیدهٔ من برد خواب
رنگ تو نگذاشت به رخ رنگ من
در سرم افتاد چه سودای تو
کرد جنون غارت فرهنگ من
رهزن هفتاد و دو ملت شدم
زلف تو افتاد چو در چنگ من
در دو جهان چون تو نگنجی چسان
جا تو گرفتی به دل تنگ من
از تو بود شادی و اندوه دل
با تو بود آشتی و جنگ من
وسعت دل بگذرد از عرش و فرش
گر تو بگوئیم که دل تنگ من
عشق گرفته است عنان مرا
میکشدم سوی بت شنگ من
عیسی عشق ار نبود بر سرم
کی رود این لاشه خر لنگ من
فیض ترا آرزوی بسمل است
بسمله ار میکنی آهنگ من

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تیغ کشی گاه به آهنگ من
گاه شوی یک دل و یکرنگ من
هوش مصنوعی: گاهی با من همچون تیغی در دست می‌آیی و گاهی هم با قلبی یکدل و یکرنگ.
جان کند از خرمی آهنگ تو
تیغ به کف چون کنی آهنگ من
هوش مصنوعی: با شادی و نشاط، از شما فاصله می‌گیرم و به سمت شما می‌آیم، و چنانچه به من توجه کنید، در این مسیر به کارزار و جنگ دست می‌زنم.
این چه جمالست که تا جلوه کرد
برد ز سر هوش من و هنگ من
هوش مصنوعی: این چه زیبایی است که وقتی نمایان شد، هوش و حواسم را از من گرفت و خواب و فکر و خیال را از سرم برد.
چشم تو از دیدهٔ من برد خواب
رنگ تو نگذاشت به رخ رنگ من
هوش مصنوعی: چشم تو خواب را از من گرفته و رنگ زیبای تو اجازه نمی‌دهد که رنگ من دیده شود.
در سرم افتاد چه سودای تو
کرد جنون غارت فرهنگ من
هوش مصنوعی: در ذهنم خیال تو شکل گرفت و دیوانگی باعث شد فرهنگ و هویتم را به خطر بیندازد.
رهزن هفتاد و دو ملت شدم
زلف تو افتاد چو در چنگ من
هوش مصنوعی: من به خاطر زیبایی موهایت، تبدیل به دزدی شدم که از هفتاد و دو ملت عبور کرده است و حالا در چنگ من قرار گرفته است.
در دو جهان چون تو نگنجی چسان
جا تو گرفتی به دل تنگ من
هوش مصنوعی: در هر دو جهان، اگر جای تو نیست، چگونه پس در دل من که تنگ است، جا گرفته‌ای؟
از تو بود شادی و اندوه دل
با تو بود آشتی و جنگ من
هوش مصنوعی: شادی و غم من به تو وابسته است؛ با تو آرامش داشتم و بدون تو درگیر جنگ و چالش بودم.
وسعت دل بگذرد از عرش و فرش
گر تو بگوئیم که دل تنگ من
هوش مصنوعی: دل من آنچنان بزرگ و وسیع است که می‌تواند از آسمان و زمین هم فراتر برود، اگر بخواهیم حرفی از دل تنگی‌ام بزنیم.
عشق گرفته است عنان مرا
میکشدم سوی بت شنگ من
هوش مصنوعی: عشق کنترل من را به دست گرفته و مرا به سمت معشوق زیبایم می‌کشاند.
عیسی عشق ار نبود بر سرم
کی رود این لاشه خر لنگ من
هوش مصنوعی: اگر عشق عیسی بر دل من نبود، دیگر این جسم ناتوان و بی‌روح چگونه می‌توانست حرکت کند؟
فیض ترا آرزوی بسمل است
بسمله ار میکنی آهنگ من
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که کسی که در حال حاضر تحت تأثیر احساسات خاصی است، آرزو و خواسته‌ای مشابه با او دارد. اگر او هم احساسی را که در دل دارد ابراز کند، به سمت احساسات من حرکت می‌کند. در واقع، این جمله نشان‌دهنده‌ی ارتباط و تأثیر متقابل احساسات بین دو نفر است.